آمار مطالب

کل مطالب : 73
کل نظرات : 7

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 6
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 89
بازدید سال : 318
بازدید کلی : 5479

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سبک زندگی و فضيلت‌های اخلاقی و آدرس sabk-zendegi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 89
بازدید کل : 5479
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

">

کنگره ملی وقف،حماسه اقتصادی و سبک زندگی اسلامی

----------------------------------------------ساعت فلش مذهبی---------

وبلاگ سبک زندگی اسلامی

------------

وبلاگ شهدای هسته ای

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 16 مهر 1392
نظرات
آنکه به وضع موجود راضی است هیچ‌گاه آمدن منجی را انتظار نمی‌کشد.

۱- بر این اعتقادیم که جلوه‌ای از ایمان و اعتقاد آدمی باید در رفتار و کردار آدمی تجلی داشته باشد. از همین روست که راست‌گویی و راست کرداری و پرهیز از دروغ و غیبت و کج رفتاری و... را باید در رفتار آنکه به یگانگی خداوند و روز جزا اعتقاد دارد دید و انتظار از آنکه به پیامبری انبیای الهی شهادت داده است عمل به دستورات آن‌هاست.

 

۲- انتظار به منجی آخرین و ظهور موعود امم و ملل از مواردی است که در تمام ادیان الهی به آن اشاره شده است. بشریت از دیر باز به انتظار اوست که عدالت را در بستر گیتی جاری می‌کند. همین مسئله در ادیان و مذاهب و فرقه‌های گوناگون به شکل‌های متفاوتی ذکر گردیده است و همین مسئله موجب ایجاد انحرافات و فرقه‌های متعددی شده است.

۳- «منتظران مصلح خود باید صالح باشند» این شاید قدیمی‌ترین جمله‌ای است که به اختصار سبک زندگی انسان منتظر را توصیف می‌کند. مگر تعریف انسان مؤمن جز آن‌هایی هستند که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می‌دهند.

۴- اعتراض به وضع موجود یکی از شاخص‌های اصلی‌ترین انتظار است. آنکه به وضع موجود راضی است هیچ‌گاه آمدن منجی را به انتظار نمی‌کشد و آنکه از وضع موجود ناراضی است یا آنکه با اندکی اصلاح و تغییر بهبود میابد نمی‌توان منتظر دانست. پس لازم است ترسیمی از شرایط موجود و وضع ایده‌آل داشته باشد تا به کم موجود قانع نشده باشد. «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و...»

۵- آگاهی شرط انتظار است بدانی چه محقق می‌شود و جامعه آرمانی موعود چه شاخصه‌هایی دارد و بر چه مبنایی شکل گرفته است. امام خمینی (ره) با تبیین دوگانه اسلام ناب محمدی (صلوات الله علیه و آله) و اسلام آمریکایی مواجهه دو برداشت متفاوت اسلام در عرصه غیبت را تبیین کرد:

اسلام ناب محمدى است؛ یعنى اسلام ظلم‌ستیز، اسلام عدالت‌خواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنج‌دیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائى» را در فرهنگ سیاسى ما وارد کرد. اسلام آمریکائى یعنى اسلام تشریفاتى، اسلام بى‌تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده‌خواهى، اسلام بى‌تفاوت در مقابل دست‌اندازى به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامى که با همه‌ى این‌ها می‌سازد. این اسلام را امام نام‌گذاری کرد: اسلام آمریکائى.

۶- ظهور منجی آخرین جز در چارچوب سنت‌های الهی رخ نخواهد داد از همین روست که تلاش برای مقدمه و زمینه سازی ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جز وظایف شیعه تعیین گردیده است و این- جز از طریق خودسازی فردی و اجتماعی و تلاش برای ایجاد بسترهای جامعه مهدوی و استقرار آن محقق نمی‌شود و از سوی دیگر دعا و دست تضرع به سوی خالق بی‌نیاز برای ظهور آن عدل گستر حقیقی را می‌طلبد.

تعداد بازدید از این مطلب: 219
موضوعات مرتبط: سبک زندگی معصومین , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 16 مهر 1392
نظرات

کتاب «انسان 250 ساله»بیانات و بخشی از دست‌نوشته‌های مقام معظم رهبری در رابطه با زندگی سیاسی مبارزاتی ائمه معصومی علیهم السلام است

عنوان کتاب  تصویرگر حرکت یکپارچه و پیوسته ائمه علیه‌السلام از سال دهم و یازدهم هجری شروع می‌شود تا سال 260 که سال شروع غیبت صغری است، مقصد واحدی را طی می‌کند. محتوای کتاب انسان 250 ساله به دنبال انتقال مفهومی متعالی و مقصد زندگی مجاهدانه ائمه (علیهم السلام) است و از این‌رو بیش از آنکه یک کتاب تاریخی صرف باشد، یک فراتحلیل تاریخی است.

تمام کارهای ائمه در طول این 250 سال کار یک انسان با یک هدف و با یک نیّت بوده اما با تاکتیک‌های مختلف صورت گرفته است. این کتاب 375 صفحه در 17 فصل دارد و در 17 تیرماه 1390 توسط انتشارات صهبا به چاپ رسیده است.

منبع: http://sabkezendegi.ibsblog.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 225
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 16 مهر 1392
نظرات

رهبر انقلاب اسلامی، در ورود به موضوعات مختلف دقیق و نکته سنج هستند. همان طور که با درایت و تدبیر وارد مسائل سیاسی شده و با رهنمودهای خود گره از مشکلات بزرگ می‌گشایند،

همان طور که در مسائل اجتماعی ورود ایشان به مسائل برکات بسیاری در میان اقشار مردم و هم دلی آنها دارد و همان طور که ایشان در دیدار با هنرمندان کشور، به آنها امید می‌دهند و جهت حرکت را در آینده ترسیم می‌کنند،

 

ایشان اسلام شناس و مفسر بی‌نظیری هستند و شاید یکی از دلایل بروز و ظهور حکمت در دیگر عرصه‌ها، تسلط آیت الله خامنه‌ای به دین اسلام باشد. ایشان در طی سال‌ها درباره مسائل گوناگون سخن گفته و مطالبی را بیان کرده‌اند، ولی جلوه ماه مبارک رمضان و آداب روزه داری در گفتار ایشان هم به دلیل دیدارهایی که در ماه رمضان دارند و هم به دلیل آمادگی دل‌ها و نزدیک‌تر شدن جامعه به خداوند، در سخنان ایشان شاید بیشتر از دیگر موضوعات باشد.

پرداختن به سخنان ایشان در باب روزه داری از آنجایی که ایشان رهبر انقلاب اسلامی و مرجع تقلیدی بزرگ هستند، می‌تواند راهگشا باشد و به همین دلیل انتشارات انقلاب اسلامی در کتاب «آداب روزه داری و احوال روزه داران» به شرح این آداب در بیانات معظم له پرداخته است.

این کتاب در راستای صحبت‌ها و نصایح علما و متفکّران و عابدان ناصح است که قرن‌ها است خَلق را به تکالیف و وظایفشان در ماه مبارک رمضان توصیه می‌کنند و آنان را به درک هرچه بهتر و بیشتر این فرصت بی‌نظیر فرا می‌خوانند. آثار بسیاری هم از علمای دینی، مربّیان اخلاق و حتّی ادبا و شعرا در فضیلت ماه رمضان در دسترس قرار دارد و این کتاب نیز در همین راستا و برای استفاده بهتر و بیشتر از ماه رمضان است امّا با خصوصیات و ویژگی‌هایی که آن را از دیگر آثار مشابه در این موضوع متفاوت و متمایز می‌کند که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

* دقیق بخوانید تا فضای معنوی کتاب را حس کنید

کتاب حاضر گزیده‌ای از مجموعه‌ی توصیه‌ها، نصایح، تحلیل‌ها و مواعظی است که در ماه‌های رمضان در طول 22 سال گذشته از سال 1369 تا 1390 در بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ارائه شده است.

مخاطبان این مواعظ عموم مردم بوده‌اند هرچند گاه این سخنان در دیدار جمعی از قاریان قرآن کریم، کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، نمازگزاران نماز جمعه، اساتید دانشگاه‌ها، دانشجویان، شاعران و... بیان شده‌اند.

بنابراین در انتخاب مطالب این کتاب دو ویژگی مورد توجّه قرار گرفته است:

اول اینکه موضوع بیانات ماه مبارک رمضان، معارف دینی مربوط به روزه‌داری، آداب دعا، تکالیف مؤمنان در این ماه از نظر فردی، اجتماعی و سیاسی و نظایر آن باشد.

دوم اینکه صرفاً در محدوده‌ زمانی از حلول ماه مبارک رمضان تا پایان روز عید سعید فطر هر سال بیان شده باشد. خواننده‌ای که با دقّت این کتاب را مطالعه کند در فضای معنوی شریک  می‌شود که گوینده‌ بزرگوارش قصد انتقال آن را داشته است و این فضای معنوی در ماه رمضان که فضای معنوی و ملکوتی بر عالم و به خصوص بر جامعه‌ی اسلامی و مؤمنین اهل عبادت حکم فرمان است، دو چندان می‌شود.

* موضوعات یکسان از زوایای مختلف

یکی از وجوه چشمگیر بیانات رهبر انقلاب در طول 22 سال گذشته پیوستگی و انسجام مطالب در موضوعات مختلف است. البتّه با این ویژگی که حتّی اگر موضوعی واحد چند بار آن هم در طول سال‌های مختلف مورد تأکید قرار گرفته باشد، هر بار یا از زاویه‌ای جدید به موضوع نگریسته‌اند یا نکته‌ای جدید به ابعاد موضوع یا تحلیل آن افزوده‌اند.

نمونه جالب این نکته را می‌توان در مورد موضوع تقوا یا استغفار که ترجیع‌بند مهمّ این کتاب است، به وضوح دید.

* بهار حقیقی در نگاه رهبر انقلاب

رهبر انقلاب مبارک از رمضان با تعابیر و صفت‌های مختلف یاد کرده است که هر یک حاکی از توجّه به محتوای آن وصف در معارف اسلامی خصوصاً گنجینه‌ی ارزشمند احادیث اهل عصمت و طهارت علیهم ‌السّلام دارد. تعبیرهایی چون: رمضان؛ ماه رحمت و مغفرت الهی، ماه ضیافت الهی، ماه خودسازی و تقوا، ماه استغفار و توبه و بازگشت، ماه ذخیره‌سازی تقوا، ماه عبادت و دعا و مناجات و... از این دست هستند

نمونه‌ی دیگر را می‌توان در استفاده ایشان از تعبیر بهار دید که به مناسبت تقارن ماه رمضان با بهار طبیعت بیان داشته‌اند. رهبر انقلاب به کرات از ترکیباتی چون بهار دعا و قرآن، بهار خودسازی و عبادت، بهار اُنس با خدا، بهار توجّه و ذکر و استغفار و استغاثه به خدا استفاده کرده‌اند. امّا این تعابیر از محدوده‌ تقارن بهار طبیعت و ماه رمضان درمی‌گذرد و آنگاه با تحلیلی جامع سخن از بهار واقعی بودن رمضان صرفنظر از تقارن یا عدم تقارن با بهار طبیعت به میان می‌آید و رمضان مبدأ سال حقیقی برای مؤمنان شناخته می‌شود و سال ایمانی مسلمانان با رمضان آغاز می‌شود و عبادات ماه رمضان به عنوان سرمایه‌ای برای گذران یازده ماه بعدی تا فرا رسیدن ماه رمضان بعد قلمداد می‌شود. بدین ترتیب بهار حقیقی مسلمانان به معنی تحوّل و نوسازی و بازسازی درونی مورد تأکید قرار می‌گیرد.

* توصیه‌های اجتماعی ماه رمضان

توجه به جنبه‌های اجتماعی توصیه‌های دینی، از دیگر مشخّصات بیانات معظم له درباره‌ ماه رمضان و آداب روزه‌داری است، در مجموعه‌ این بیانات به معروف‌هایی همچون اطّلاع از وضع محرومان، رسیدگی به مستضعفان، محبّت به ایتام، و دستگیری از ضعفا، امر و از منکرهایی چون اسراف، تبذیر، تفرقه، و امثال آن نهی می‌شود و بدین ترتیب توصیه به کسب فضایل و پرهیز از رذائل اخلاقی از محدوده‌ شخصی و فردی خارج شده و به مشخّصاتی برای جامعه‌ مطلوب اسلامی تبدیل می‌شود.

در این میان تفاوت میان مواعظی که اصلاح فرد و محدوده‌ شخصی و حدّاکثر خانوادگی مسلمانان را در نظر می‌گیرد با دیدگاهی که علاوه بر اصلاح محیط فردی و خانوادگی، اصلاح محیط عمومی جامعه را به عنوان جامعه‌ آرمانی اسلامی هدف میگیرد، به روشنی آشکار است.

پرداختن به مسائل اجتماعی خواه ‌ناخواه به بحث آسیب‌های جامعه دینی از نظر سیاسی می‌انجامد و آفات و خطراتی که جامعه‌ اسلامی را تهدید می‌کنند، تحلیل می‌شوند. در این مباحث با استفاده از معارف اسلامی و عبرت‌های تاریخ پرفراز و نشیب اسلام ،عوامل انحطاط مسلمین بررسی شده و بر بصیرت و صبر به عنوان پادزهر همه‌ غفلت‌ها و  دنیادوستی، قدرت‌طلبی، منیّت و خود برتر بینی و فساد اقتصادی و اخلاقی که از مهم‌ترین عوامل سقوط شخصیت‌هایی تأثیرگذار و کارگزاران اسلامی است، تاکید شده است.

* توجه به ملت‌های مسلمان در ماه رمضان/ تاکید بر وقوع بیداری اسلامی در سال‌های پیش

توجّه به سرنوشت مسلمانان سراسر جهان و ملّت‌های تحت ستم و خصوصاً ملّت مظلوم فلسطین از دیگر مباحث رهبر انقلاب در ماه رمضان است. تأکید و توصیه به تداوم حضور در راهپیمایی روز قدس که به ابتکار حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در آخرین جمعه‌ی ماه رمضان انجام می‌شود، دایره‌ نصایح و مواعظ مربوط به آداب ماه مبارک رمضان را با توجّه به شرایط و مقتضیّات زمان و مکان از محدوده‌ جامعه و کشور نیز فراتر می‌برد و در سطح جهان اسلام گسترش می‌دهد. خواننده‌ این مجموعه با پیگیری این موضوع در کتاب خواهد دید که واژه‌ی پرمعنای رایج این روزها یعنی بیداری اسلامی در ماه‌های رمضان سال‌ها قبل بارها به عنوان واقعیت مسلّم و مورد انتظار مورد تأکید قرار گرفته است. واقعیتی که امروزه هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند.

* قلب مباحث رمضانی رهبر انقلاب

امّا نقطه‌ی اصلی و قلب همه‌ مباحث رمضانی که در این کتاب جمع‌آوری شده، معارف اسلام ناب محمّدی صلّی الله علیه و آله و سلّم است که بر اساس دو منبع پایان‌ناپذیر و ذخیره‌ آسمانی مسلمانان یعنی کتاب خدا و عترت با بیانی شیوا و شیرین و به صورتی مدوّن و البتّه به تدریج و در طول بیست و دو سال گذشته تنظیم و ارائه شده است. مهم‌ترین این مباحث را می‌توان چنین برشمرد:

الف- توصیه بر قرائت، فهم و اُنس با قرآن کریم به عنوان نسخه‌ درمان همه‌ی دردهای فردی و اجتماعی بشریّت

ب- تبیین دقیق و جامعه مفاهیمی چون تقوا، دعا و مناجات، استغفار و توبه بر اساس معارف قرآن کریم و احادیث معصومین علیهم ‌السلام خصوصاً نهج‌البلاغه‌ی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام.

ج تحلیل زندگی شخصیت بی‌نظیر امام علی علیه‌السّلام به عنوان الگوی شجاعت، تقوا، عدالت و اسوه‌ی زمامداری الهی

* سبک زندگی رهبر انقلاب در ماه رمضان

از مطالعه مطالب این کتاب و توجه به تاریخ و مخاطبان هر مطلب نکات مهمی از سبک رفتاری معظم له در ماه مبارک رمضان به دست می‌آید ازجمله:

1.توجّه به برپایی مجالس تلاوت قرآن کریم

2. محور قرار گرفتن مباحث مربوط به خودسازی‌ایمانی و اخلاقی

3. میزبانی اقشار مختلف همچون اساتید، دانشجویان و... و به سخنان و نظرات آنان گوش فرادادن و با آنها به گفت‌وگو نشستن

4. حضور در جمع روزه‌داران نمازگزار ماه رمضان و اقامه‌ی نماز جمعه به امامت معظم له

5. توجّه دادن به اهمیّت شب‌های قدر و ایّام شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام

6. تبیین وضع جهان اسلام تأکید بر راهپیمایی هرچه عظیم‌تر روز جهانی قدس

* این تنها یک ساحل از دریا است

از آنچه درباره‌ محور قرار گرفتن مباحث مربوط به قرآن کریم، نهج‌البلاغه، تاریخ اسلام، فلسطین و قدس شریف مباحث معرفتی همچون دعا و... گفته شد، نباید تصور کرد که همه‌ مطالب بیان شده از سوی رهبر انقلاب درباره دعا و قرآن در این کتاب گرد آمده است و علیرضا مختار پور قهرودی که این کتاب به کوشش او تدوین شده است تاکید کرده است که این مطالب صرفاً از سخنان ایشان در ماه رمضان استخراج شده و ایشان در مناسبت‌ها و موقعیت‌های مختلف در طول سال به مباحث مهمّی از جمله مباحث ذکر شده پرداخته‌اند که مجموعه‌ مطالب موضوعی را باید در کتاب‌های مستقل جست‌وجو کرد.

نکته پایانی و مهم اینکه  این کتاب بر اساس ترتیب تاریخی بیانات تنظیم شده است اما خوانندگان اگر بخواهند به صورت موضوعی به مطالعه سخنان ایشان بپردازند می‌توانند از فهرست راهنمای موضوعی در صفحات پس از مقدّمه مراجعه کنند.

 

منبع: http://sabkezendegi.ibsblog.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 177
موضوعات مرتبط: سبک زندگی اسلامی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 16 مهر 1392
نظرات

امام خامنه ای در دیدار با فعالین شجره طیبه صالحین فرمودند: "همین بحث سبک زندگی و اسلوب زندگی به حسب نظر اسلام، این در داخل بسیج می تواند یک معیار برای خودشناسی باشد" و مقام معظم ولایت بهترین الگوی بسیجیان عالم می باشد. از این رو پایگاه اینترنتی بسیج در سلسله مطالب "سبک زندگی، معیار خودشناسی بسیج" به بیان خاطرات و داستان هایی از ساده زیستی امام حاضر و امام راحل می پردازد تا بسیج بتواند با خودشناسی کامل خود، برای اجرای فرامین ولایت و زمینه سازی ظهور و تشکیل حکومت جهانی اسلام توفیق یابد.

زندگی مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، بسیار ساده و در پایین ترین سطح و با کم ترین امکانات می باشد. معظم لَه مانند معمولی ترین افراد جامعه زندگی می کنند.
ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلم برداری کنیم، تا مردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی می کنند. آقا فرمودند: "اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید می ترسم خیلی ها باور نکنند".
حجت الاسلام سید علی اکبر حسینی / برنامه اخلاق در خانواده

 

منبع : http://sabkezendegi.ibsblog.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 202
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : سه شنبه 16 مهر 1392
نظرات

از ویژگی های مهم حضرت فاطمه (س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی (ع) در اجرای فرامین الهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه یافتى؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ على‏ طاعَةِ اللَّهِ (بهترین یار و یاور براى اطاعت و بندگى خدا).

 

زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند. این مساله آنقدر پر اهمیت است که در برخی احادیث شیعه گی و پیروی از ایشان به التزام و تبعیت عملی از سبک زندگی ایشان در آمده است. در زیارت مقدسه جامعه کبیره که از امام هادی(ع) نقل شده است می خوانیم:اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ (سلام بر جایگاههاى شناسایى خدا)؛ آنچه از این فراز بر می آید این است که بهترین راه و جایگاه برای شناخت خدا و راه رسیدن به خدا بررسی زندگی ائمه و معصومین (ع) است.
همینطور در فرازی دیگر از این زیارت امده است:مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک (هرکس به نزد شما آمد نجات یافت و هر کس نیامد هلاک شد).
و ثمره وصال انسان به آن بزرگواران را طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَةً لَنا وَکَفّارَةً لِذُنُوبِنا (موجب پاکى اخلاق ما و پاک شدن خود ما و تزکیه ما و کفاره گناهان ما) بیان می کند.
در زیارت عاشورا که به اعتقاد شیعه از احادیث قدسی است می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد. که همان اشاره به خواست خداوند و دعای شیعه برای قرار گرفتن در مسیر سبک زندگی اهل بیت(ع) است.
از میان معصومین(ع) آن که زندگی پر برکتش بخصوص برای زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا(س) است که آشنایی با سبک زندگی آن حضرت بسیار برای ما راهگشا خواهد بود.
در جامعه امروز که نظام سرمایه داری غرب با تهاجم فرهنگی خود سعی دارد الگویی مبتذل و غیرانسانی برای زنان و دختران مسلمان ارائه کند مسلما پرداخت به ابعاد گوناگون شخصیتی آن حضرت می تواند الگوی عملی مناسبی برای جامعه شیعی باشد.
در ذیل به بررسی برخی از گوشه های عبرت آموز زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) می پردازیم:
ولادت
نحوه ولادت حضرت فاطمه(س) بسیار جالب توجه است. آنچه که برای شیعیان آن حضرت باید مورد توجه قرار گیرد اهمیت مراقبت های لازم قبل از تولد فرزند است. لزوم طهارت روحی و جسمی  برای تشکیل نطفه یک فرزند صالح از خصوصیات آشکاربه وجود آمدن یک انسان پاک سرشت والهی است. آمده است برای تولد ایشان جبرئیل به پیامبر(ص) عرض کرد: اى محمد! خداوند على اعلى به تو سلام مى رساند و امر مى نماید که چهل روز از خدیجه دورى کنى!
و آن حضرت 40 روز به خانه خدیجه نرفت .پیامبر(ص) روزها را روزه گرفت و شبها را به عبادت حق تعالى مشغول بود و در این مدت، در خانه فاطمه بنت اسد به سر مى برد و هر شب، هنگام افطار، به على (ع) امر مى فرمود در خانه را باز کنند تا هر که مى خواهد داخل شود و از غذاى حضرت تناول کند.
پس از چهل روز، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند على اعلى سلام مى رساند و مى فرماید: براى تحفه و کرامت من آماده باش! آنگاه میکائیل طبقى از میوه هاى بهشتى را فرود آورد . در آن شب، پیامبر (ص) به على (ع) فرمود تا در منزل را ببندند؛ زیرا خوردن این غذا بر غیر نبى خاتم (ص) روا نبود . آنگاه پیامبر(ص) از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترین زنان جهان منعقد شد.
نحوه رفتار با والدین و احترام به پدر
فاطمه هشت سال در مکه پا به پای پدر در اعتلا و پیشرفت اسلام کوشید و در آزار کفار و مشرکان و منافقان یار و مددکار پدر بود . در دره و شعب ابوطالب، سه سال درکنار پدر تحمل کرد  و زمانی که مشرکان پیامبر(ص) را آزار و اذیت و زخمی و یا جسارتی می کردند، پیامبر(ص) را دلداری می داد و زخم هایش را مداوا می کرد؛ این گونه بود که پیامبر(ص) ایشان را «ام ابیها» (مادر پدرش) نامید. فاطمه زهرا (س) در همه حال به یاد پدر گرامی خویش بود و از هیچ نعمت و کمکی برای یاری به پدر دریغ نمی کرد. در روایت است که: سه روز بود که پیامبر (ص) غذایی نخورده بودند به طوری که بر حضرت سخت می گذشت. در نزد همسرانش خوراکی یافت نمی شد. نزد فاطمه آمد و گفت: دخترم نزد تو چیزی برای خوردن هست که بسیار گرسنه ام؟ عرض کرد: نه بخدا سوگند! وقتی پیامبر(ص) بیرون رفت ، دخترش از اینکه نتوانسته پدر را سیر کند محزون شد. ناگهان دختر همسایه در زد و دو قرص نان و یک تکه گوشت خدمت فاطمه (س) آورد. او خوشحال شد و گفت خود را بر رسول خدا مقدم نمی داریم . درحالیکه همه گرسنه بودند آن را زیر سبد نهاده و سرپوش بر آن گذاشت . حسن و حسین علیها السلام را خدمت پیامبر (ص) فرستاد ، تا جدشان را برای غذا دعوت کنند. پیامبر(ص) تشریف آوردند و غذای بسیار معطری زیر سبد یافت. سوال کرد این غذا از کجاست ؟ فاطمه (س) جواب داد : از جانب خدایی که به هر کس بخواهد بدون حساب روزی می دهد. پیامبر (ص) و همه اعضای خانواده علی(ع) و همسران پیامبر (ص) از آن غذا خوردند و برای همسایه ها هم فرستادند.
زهرا(س) همیشه رفتاری سرشار و آمیخته از ادب و تواضع و فروتنی نسبت به پدر داشت. گرچه رابطه ایشان بسیار عاطفی و سراسر محبت و صمیمیت بود ، اما این مانع احترام و تواضع ویژه ایشان نسبت به پیامبر(ص) نمی شد. نقل است از حضرت فاطمه (س) که فرمود: وقتی بر پیامبر (ص) آیه نازل شد (که پیامبر(ص) را با نامش خطاب نکنید)، هیبت پیامبر (ص) مرا گرفت ، بطوری که نتوانستم به او "یا ابة" بگویم و یا رسول الله به او می گفتم. حضرت از من روی گرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم و او جواب نداد. سپس فرمود: دخترم این آیه درباره تو و خاندان تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره اهل جفا و تکبر و کسانی که فخر می ورزند نازل شده است. تو "یا ابة" بگو. چون برای قلب من محبوب‌تر و برای پروردگار رضایت‌بخش‌تر است.
ازدواج
ازجمله نکات مهم زندگی حضرت فاطمه(س) ازدواج آن حضرت بود. ایشان خواستگارانی بسیار در میان صحابه داشت که از نظر مالی در رتبه های بالایی قرار داشتند اما رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت:ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است.
و فاطمه(س) و پیامبر(ص) و اگر بهتر بگوییم خداوند تبارک و تعالی، علی(ع) را که جوانی سرشار از ایمان و تعهد بود انتخاب کردند.
مسأله، مسأله زندگی، مهر و عطوفت، آرامش و تربیت، ایمان و تقوا بود. مسأله، مسأله حفظ دین و سلامت فکر و روح بود. قرار بود از محفل ساده و بی تکلف و بی ریای علی(ع) و فاطمه(س) هر لحظه نوری به عرش بلند شود و عرش را نورانی کند که خدا خود خواسته بود و اذن داده بود. آری! «فی بیوت اذن الله ان یرفع و یذکر فیها اسمه». قرار بود ماحصل این ازدواج حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) وام کلثوم(س) باشند که هرکدام چون نوری در آسمان ولایت بدرخشند و راه زندگی ارادتمندانشان را به سوی خداوند روشن کنند.
فایده ای که آن ازدواج داشت چیزی نبود که با زر و سیم  بتوان آن را قیمت گذاشت که هرچه فایده کمتر است معنویت بیشتر به ثمن بخث فروخته می شود و هرچه تجلی معنویت بیشتر باشد مال کم ارزش تر خواهد بود. قرار بود ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) الگویی شود برای شیعیانشان تا ابد.
در روایات متعددی نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. از اینجا مشخص می شود منظور پیامبر(ص) در کفویت زوجین، ایمان دوطرف است.
درآن زمان دارایی علی(ع) منحصر به شمشیر و زرهی بود برای جهاد در راه خدا و شتری برای کار در باغستانهای مدینه. او به دستور پیامبر(ص) زره را کابین فاطمه(س) قرار داد که به حدود 400 درهم به فروش رسید و پول آن صرف فراهم آوردن مقدمات زندگیش شد.
پیامبر(ص)  مقدار اندکی از پول را به بلال داد تا با آن عطر بخرد و بقیه پول را به چند تن از صحابه داد تا جهیزیه را از بازار فراهم کنند.
جهیزیه ساده و اندکی فراهم و نزد پیامبر(ص) آوردند. ساده و بی تکلف می نمود. پیامبر(ص) چون سادگی بیش از حد اشیاء را نگریست دست به دعا بلند کرده و فرمود: خدا به اهل بیت برکت دهد. و البته خدانیز چنین کرد چرا که «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» در حق هیچ کسی به جز این خاندان نازل نشد! آری خدا خواست که اهل بیت پاک و مطهر قرار گیرند، به دور از هرگونه رجس و نازیبایی و ناپاکی. و خدا خواست که تا روزگار هست و هست، هرجا کرامتی دیده شود دوستدارانش به یاد حسن(ع) بیفتند و هر جا قیامی در راه خدا بر علیه ظلم ستم کیشی روی دهد با پرچم حسین(ع) افراشته شود و الگوی هر زن مسلمانی زینب(س) باشد.
همسرداری
همسرداری حضرت فاطمه(س) نیز بهترین الگو برای زنان مسلمان است. شیوه رفتار با همسر برای یک زن آن قدر مهم است که حضرت علی (ع) می فرماید: جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است. فاطمه (س) با آن همه فضیلت، همسری نیکو و مطیع برای امیر مؤمنان علی(ع) بود. روایت است هنگامی که علی (ع) به فاطمه (س) می‌نگریست، غم و اندوهش برطرف می‌شد.
رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد.
پس از آن بود که حضرت زهرا (س) فرمود: جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است،‌ باز داشت.
فاطمه (س) هیچ گاه حتی اموری را که احتمال می داد علی (ع) قادر به تدارک آنها نباشد، از او طلب نمی نمود؛ تا آنجا که از علی(ع) در رابطه با فاطمه(س) نقل شده است: بخدا سوگند که او را به خشم نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید نکردم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم نکرد.
از ویژگی های مهم حضرت فاطمه (س) این بود که آن بزرگوار بهترین یار و یاور شوهرش علی (ع) در اجرای فرامین ا لهی بود. پیامبر(ص) از علی(ع) سوال کرد: همسرت را چگونه یافتى؟ و علی(ع) پاسخ گفت: نِعْمَ الْعَوْنُ على‏ طاعَةِ اللَّهِ (بهترین یار و یاور براى اطاعت و بندگى خدا).
آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می‌کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می‌خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا می‌داد. در حدیث شریف کساء آمده است که حضرت فاطمه(س) می فرماید: ابوالحسن على بن ابیطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مؤ منان. این گونه نقل نام و خطاب احترام آمیز یکی از نکات اصلی رابطه زوجین نسبت به یکدیگر است.
از دیگر نکات متابعت ایشان از شوهر بود. نقل است هنگامی که مصدوم کردن حضرت زهرا(س) از امیرمومنان درخواست ملاقات و عیادت ایشان را کردند، حضرت علی(ع) تقاضای آن دو را به فاطمه(س) ارائه کردند و ایشان در جواب فرمودند: البیت بیتک و الحره امتک(خانه متعلق به شماست و من هم به منزله کنیز و خدمتگزار در خانه شماهستم).
رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است. آمده است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا (س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و حضرت زهرا (س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.
تربیت و رفتار با فرزندان
سیره رفتار فاطمه(س) با فرزندان خود نیز سرمشقی مناسب برای تربیت صحیح فرزندان است. ایشان به فرزندان احترام می گذاشتند و آنها را با احترام خطاب می کردند و همیشه سعی در آموزش و تربیت دینی و اخلاقی آنها داشتند.
در حدیث شریف کساء حضرت فاطمه(س) در پاسخ سلام فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید: سلام برتو اى نور دیده ام و میوه دلم. و در پاسخ سلام امام حسین(ع) می فرماید: سلام بر تو اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم.
حضرت زهرا (س) فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده می کرد؛ به عنوان مثال به فرزندش حسن(ع) می فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».
و در عین حال شادی و خوشحالی را در بیت خود تسری می داد و این تا حدی بود که از بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد اجتناب نمی نمود. نقل شده است که فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می گرفت و بالا می انداخت و حرکت می داد و می فرمود: اشبه أباک یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن. (ای حسن ، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش).
ایشان همیشه رسیدگی به فرزندان را در اولویت قرار می داد. سلمان می گوید: روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش حسین گریه می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید.
همچنین از نکات بارز حضرت زهرا(س) در تربیت فرزندان سبک عملی تشویق به عبادت برای آنها بود. مسلما وقتی والدین الگوی عملی کودکان برای عبادت پروردگار باشند، در آینده و بزرگسالی آنها نیز به تعصی از والدین این راه را پیش خواهند برد.
در همین زمینه امام حسن (ع) می فرماید: مادرم فاطمه را در شب جمعه در محراب عبادت دیدم که به عبادت و نماز مشغول است، او پیوسته به رکوع و سجود مشغول بود که شب به پایان رسید.
آن حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیداری فرا می خواند. حضرت در روز بچه ها را می خواباند تا استراحت کنند و غذای کمتری به آنان می داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتری برای شب زنده داری داشته باشند. ایشان نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود : محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند.
از نکات دیگر تربیتی ایشان عدالت در توجه به کودکان بود. آمده است روزی امام حسن(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار تشنگی کرد. رسول خدا(ص) برخاست، ظرفی برداشت و از گوسفندی که داخل منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن(ع) داد. فاطمه زهرا (س)، به پیامبر(ص) گفت: گویا حسن برای شما عزیزتر از حسین است. پیامبر(ص) فرمود: نه. هردو برایم عزیز و محبوبند ولی چون اول حسن تقاضای آب کرد او را مقدم داشتم.
همچنین روزی حسنین(ع) در حضور پیامبر (ص) کشتی گرفتند. در این میان فاطمه(س) شنید که پدر بزرگوارش، امام حسن را به پیروزی بر امام حسین ترغیب می کند. حضرت زهرا(س) از این نوع رفتار پیامبر(ص) اظهار تعجب کرد. پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل ، حسین را تشویق می کند و من حسن را تشویق می نمایم.

تعلیم مسائل دینی
حضرت فاطمه زهرا(س) در آموختن مسائل دین به دیگران از اشتیاق زایدالوصفی بهره مند بود. روزی زنی نزد او آمد وگفت: مادری پیر دارم که در مورد نماز خود اشتباهی کرد و مرا فرستاده تا از شما مسئله ای را بپرسم. حضرت زهرا(س) سؤال او را پاسخ فرمود؛ زن برای بار دوم وسوم مسئله ای پرسید و پاسخ شنید. این کار تا ده بار تکرار شد و هر بار آن بانوی بزرگوار ، سؤال وی راپاسخ فرمود. زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمی اندازم. فاطمه(س) فرمود: باز هم بیا و سوالهایت را بپرس ، تو هر قدر سؤال کنی من ناراحت نمی شوم. زیرا از پدرم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می شوند و به آنها به اندازه دانش شان خلعت های گرانبها عطا می گردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاش است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.
ساده زیستی و پرهیز از تجمل
ساده زیستی و پرهیز از تجمل از نکات بارز زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است. مهریه کم، جهیزیه مختصر، اکتفا به غذای اندک و معاش کم، استفاده از حداقل امکانات برای زندگی و... همانگونه که در فوق شرح داده شد از خصوصیات آشکار سیده زنان عالم است.
عبادت
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: در دنیا کسى عابدتر از مادرم فاطمه(س) نبود؛ آن قدر به عبادت مى ایستاد تا پاهایش ورم مى کرد.
همینطور ابن عمره از پدرش نقل مى کند که گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: چرا فاطمه(س) زهرا نامیده شد؟

فرمود: براى آن که وقتى فاطمه زهرا(س) در محراب عبادت مى ایستاد، نورش براى اهل آسمان مى درخشید، همان طورى که نور ستارگان براى اهل زمین مى درخشد.
پیامبر(ص) درباره حضرت فاطمه(س)می فرمود:ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهراء چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد. فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پاره تن من و نور چشم من و میوه دل من و روح و روان من است. حوریه ای است به صورت انسان. آنگاه که در محراب عبادت می ایستد نورش برای ملائک آسمان درخشندگی دارد و خداوند به ملائکه خطاب می کند: بنده مرا ببینید! چطور در مقابل من به نماز ایستاده و اعضای بدنش را خوف می لرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه گواه باشید که پیروان فاطمه را از عذاب دوزخ در امان قرار دادم.
در حدیث دیگری به سلمان می فرماید: ای سلمان! خدای تعالی چنان دل و جان و تمام اعضاء و جوارح دخترم فاطمه را به ایمان پر کرده که یک سره برای عبادت و فرمانبرداری حق تعالی خود را از همه چیز فارغ ساخته است.
حجاب و عفاف
حضرت زهرا(س) الگوى یک بانوى اسلامى است. او حتی خود را بر نامحرم نابینا می پوشاند. على (ع) می فرماید: نزد پیامبر بودیم و او در منبر بود ٬پرسید: به من خبر دهید و بگوئید چه چیز براى زن از همه چیز بهتر است؟ هر کس سخنى گفت و به نتیجه اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و سؤال پیامبر را تکرار کردم. فاطمه فرمود: بهترین چیز براى زن این است که او مردى را نبینند و مردى هم او را نبیند.
مشارکت در مسائل سیاسی و اجتماعی
حضرت فاطمه(س) حتی الامکان از ظاهر شدن در انظار عمومی اجتناب می کرد اما این بدان معنی نبود که در مواقع حساس و لازم از انجام وظیفه خود شانه خالی کند.
ابن ابی الحدید از واقدی نقل می کند که پس از جنگ احد فاطمه (س) با گروهی از زنان مدینه از خانه خارج شد و چون چهره مجروح پدرش را دید او را در آغوش گرفت و خون از صورت مبارکش پاک کرد؛ سپس آبی فراهم نمود و خونهای چهره رسول خدا را شست و شمشیر او را پاک کرد.
همچنین می نویسد :زنانی که از مدینه آمده بودند چهارده نفر بودند که زهرا(س) یکی از آنان بود و آب و نان با خود به جبهه برده و در کنار رزمندگان از مجروحین پرستاری می کردند.
همچنین علی (ع) نقل می کند:ما بهمراه پیامبر (ص) در جریان حفر خندق بودیم که فاطمه (س) با تکه نانی نزد پیامبر (ص) آمد و آن را به خدمت او برد . پیامبر (ص) فرمود : این چیست فاطمه عرض کرد: از نانی است که برای دو فرزندم پختم ، این تکه آن را برای شما آوردم. پیامبر (ص) فرمود: دخترم ! این اولین غذایی است که بعد از سه روز وارد دهان پدرت می شود.
دفاع از حریم ولایت
از مهمترین و بارزترین قله های زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دفاع ایشان از حریم ولایت امیرمومنان علی (ع) و خطبه فدکیه آن حضرت است. که سرانجام آن حضرت در راه دفاع از ولایت مجروح شده، نوزادش محسن(ع) را سقط کرده و به شهادت رسید.

منبع : http://sabkezendegi.ibsblog.ir

تعداد بازدید از این مطلب: 203
موضوعات مرتبط: سبک زندگی معصومین , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات

وبلاگ سبک زندگی اسلامی

این کتاب برای گوشی های موبایل سیستم عامل جاوا می باشد که از طریق لینک زیر قابل دانلود و استفاده در گوشی می باشد و توسط خودم ساخته شده است.

شامل مطالب در خصوص سبک زندگی - فرمایشات مقام معظم رهبری در این خصوص و بسیاری مطالب دیگر

دانلود از طریق لینک زیر

http://s2.picofile.com/file/7958042789/sabke_zendegi.jar.html

یا از طریق لینک زیر

http://s2.picofile.com/file/7958042789/sabke_zendegi.jar.html

 

 پاسخ به ابهاماتی در خصوص سازنده کتاب

به دنبال پیش امدن برخی حرف و حدیث ها از جهت اینکه این کتاب را خودم نساخته ام و کپی برداری کرده ام باید بگویم که پس از نصب کتاب در گوشی های موبایل جاوای خود می توانید به بخش سازنده و تهیه کننده کتاب مراجعه کرده و صحت گفتار مرا دریابید

تعداد بازدید از این مطلب: 484
موضوعات مرتبط: کتاب موبایل سبک زندگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات

اهداف: از جمله موضوع هاي اساسي كه پژوهش در آن از جايگاه ويژه اي برخوردار است، سبك زندگي اسلامي است. سبك زندگي اسلامي چيست و ويژگي هاي آن از منظر قرآن و روايات چه مي باشد و نيز شاخصه هاي انسان متعالي، اصول و مباني سبك زندگي اسلامي، وجه تمايز و امتياز سبك زندگي اسلامي با ديگر روش هاي زندگي و نيز ماهيت و غايت سبك زندگي اسلامي و نقش انسان شناسي و جهان بيني و هدف زندگي در سبك زندگي چيست.

روش ها: هر مكتب و مذهبي، سبك زندگي براي بشريت ارايه می‌دهد و مدعي است، جامعه مطلوب و زندگي سالم در نتيجه پيروي از روش زندگي است كه آنان ارايه می‌نمایند. حقيقت اين است وقتي سخن از سبك زندگي اسلامي و حيات طيبه به ميان می‌آید، دو امر به ذهن تداعي می‌کند. به ديگر سخن گزاره حاكي از سبك زندگي اسلامي و حيات طيبه، متضمن دو گزاره ديگر هم هست: الف) وضع موجود جوامع بشري دچار آسیب‌ها و آفت زده سبك زندگي غير اسلامي است. ب) چيستي و چگونگي سبك زندگي اسلامي و حيات طيبه و ديگري امكان حصول به اين سبك زندگي است. در این پژوهش تلاش شده است در راستای رسیدن به سبک زندگی اسلامی، حیات طیبه از منظر قرآن مورد بررسی قرار گیرد.

يافته ها: یافته ها حاکی از آن است که ايمان و عمل صالح، ملاك و معيار اساسي سبك زندگي اسلامي و دستيابي به حيات طيبه است. حيات طيبه و لقاي پروردگار، هر دو، با ايمان و عمل صالح به دست می‌آید. از آن جهت كه «حيات» سبب حس و حركت در همه موجودات است، «حيات طيبه» نيز سبب شهود حق تعالي و سير در تجلّيات انوار الهي و سبك زندگي جديد نوراني براي آدمي می‌گردد.

نتيجه گيري: از آنجا که موضوع سبک زندگی اسلامی و نیز قانون‌مند کردن آن برای همه بشریت، آن گونه که شایسته این مهم باشد، چندان مورد توجه قرار نگرفته است، پژوهش در حیات طیبه که یک اصطلاح قرآنی است و بررسی ویژگی‌های زندگی مرتبط با آن می‌تواند ما را به سبک زندگی مورد قبول اسلام رهنمون سازد.

کلمات کلیدی: سبك زندگي,اسلام,قرآن,حيات طيبه,جامعه آرماني

1. مقدمه

در طول تاریخ برای همه انسان‌ها این سؤال مطرح بوده است که هدف زندگی چیست و انسان برای چه زندگی می‌کند و در واقع هدف انسان از زندگی و در زندگی چه باید باشد. آفریدگار این نظام هستی، جهان و انسان را به چه هدفی آفرید. هدف خلقت جهان و انسان چیست. باید توجه داشت، منظور از سؤال یاد شده این نیست که بدانیم غایت این آفرینش چیست، بلکه منظور بررسی هدف و کمال انسان می‌باشد. به دیگر سخن، ماهیت انسان چیست، تا بررسی گردد سبک زندگی شایسته آدمی در این جهان چه می‌باشد. يكي از آموزه‌هاي مشترك همه اديان الهي اين است كه در متون ديني؛ از يك سو، سبك زندگي غير الهي مذمت و تخطئه شده است و آسيب شناسي درخوري از سبك زندگي آنان، به عمل آمده است. اين نكته، هم ناظر به ساحت فردي انسان‌ها و هم ناظر به ساحت جمعي آدمي است. برخي از آيات قرآن، وضع موجود انسان را مورد مذمت قرار مي‌دهد. مانند سوره عصر، آيه 2؛ احزاب، 72؛، ابراهيم، 34؛ علق، 6؛‌ معارج، 19 و 20؛ اسراء، 11، 67 و 100؛ حج، 66؛ شوري، 48؛ زخرف، 15. و برخي ديگر از آيات قرآن، بخشي از ساحت جمعي انسان‌ها را مورد نكوهش قرار مي‌دهد. مانند سوره عنكبوت، آیه 2 و 3؛ انفال، 25؛ ابراهيم، 42؛ اعراف، 94 و 95. از سوي ديگر، در برخي از آيات، سبك زندگي مورد تأييد اسلام نيز بيان شده است، تا انسان‌ها بدانند، سبك زندگي مطلوب اسلامي چيست و ويژگي‌ها و آثار آن چه می‌باشد و رسيدن به آن، ممكن است. غايت آموزه‌هاي ديني، رهايي از وضع موجود سبك زندگي غير اسلامي و رسيدن به «حيات طيّبه» مي‌باشد. از اين رو، مبدأ نظام آفرينش را به گونه‌هاي مختلف بيان كرده و نيز مبدأ آفرينش خود انسان و پايان زندگي دنيوي او را ترسيم نموده و دو نوع سبك زندگي الهي و غير الهي را بيان کرده و ويژگي‌ها و آثار هر دو را به شكل واضح آشكار مي‌سازد. در این پژوهش تلاش شده است در راستای رسیدن به سبک زندگی اسلامی، «حيات طيّبه» از منظر قرآن مورد بررسی قرار گیرد و مفهوم آن و زواياي عميقش در بستر آيات قرآن و با پيروي از تفسير قرآن تبیین شود.

2. مواد و روش ها

(وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا إِنَّمَا عِندَ اللّهِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاﺓً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ)(1)

«پيمان خدا را به بهاي ناچيزي نفروشيد. زيرا آنچه نزد خدا است - اگر بدانيد- قطعاً براي شما بهتر است. آنچه نزد شما است، تمام مي‌شود و آنچه نزد خدا است پايدار. و قطعاً كساني را كه صبوري و شكيبايي ورزيدند، به بهتر از آنچه عمل مي‌كردند، پاداش خواهيم داد. هر كس - از مرد يا زن - كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگي پاكيزه‌اي، حيات مي‌بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مي‌دادند، پاداش خواهيم داد». بين انسان و پروردگار جهانيان، عهد و پيماني است كه پاسداشت آن، درهاي معنوي را مي‌گشايد و آدمي را به «حيات طيّبه» و سبك زندگي نوين رهنمون مي‌سازد، تا او را به بارگاه رحمت الهي و جهان «عنديّت» برساند. جهاني كه پايدار و هميشگي است و زندگي سالم و شادمان و برخورداری از آن زندگي، هرگز تباه نمي‌شود.

راه يافتن به جهان «عندالله»‌ و «حيات طيّبه»، پاداش صبر و بردباري مؤمنان است كه عهد و پيمان خدا را نشكسته و به بهاي ناچيز آن را نفروخته‌اند و به جهت بهتر عمل كردن، به سود بي‌نظير و غير قابل وصف، دست مي‌يابند، اين نتيجه و پاداش بهتر از عمل آدمي كه به سبب عمل صالح مشروط به ايمان، نصيب زن و مرد مي‌شود، «حيات طيّبه» ‌است. زندگي پاك از هرگونه نابودي و كمبودي و ناكامي و بيم و اندوه از جمله ويژگي‌هاي اين سبك زندگي است. در برابر سبك زندگي سالم اسلامي، زندگي فرومايگي، زير نفوذ شيطان وجود دارد و آن، براي كساني است كه فرمان‌بر شيطان هستند.

در مورد «حيات طيّبه» ديدگاه‌هاي گوناگوني مطرح شده است كه به برخي به صورت كوتاه، اشاره مي‌شود:

مرحوم طبرسي در تفسير مجمع‌البیان «حيات طيّبه» را به رزق و روزي حلال، زندگي شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودي، بهشت پر طراوت و زيبا و زندگي خوش در آنجا و زندگي خوشبختانه در بهشت برزخي تفسیر نموده است(1) . برخي ديگر از مفسران گفته‌اند «حيات طيّبه»، حيات بهشتي است كه مرگ ندارد و فقر و بيماري و هيچ شقاوت ديگري، در آن نيست(1) . بعضي ديگر گفته‌اند منظور از «حيات طيّبه» حيات برزخي است و شايد اين تخصيص را از اينجا پنداشته‌اند كه ذيل آيه را به جنّت آخرت حمل كرده و براي «حيات طيّبه» جز برزخ، چيزي به نظرشان نرسيده است(3) . برخي ديگر گفته‌اند مراد از «حيات طيّبه» همين حيات دنيوي است كه مقارن با قناعت و رضا به قسمت خداي سبحان مي‌باشد، زيرا چنين «حيات طيّبه»، پاکیزه‌ترین سبك زندگي است(4) . برخي نیز معتقدند که مراد از حيات طيبه، رزق حلال است كه در قيامت، عقابي بر آن نيست(5) . گروهي ديگر گفته‌اند(6) منظور از «حيات طيّبه» يعني روزي روز به روز و يا منظور از آن قناعت است(7) . در تفاسير ديگر «‌عبادت همراه با روزي حلال» و « توفيق اطاعت خدا و مانند آن» نيز افزوده‌اند(8) .

به نظر مي‌رسد، در اين ديدگاه‌ها مناقشه بسيار است كه بر خواننده اگر دقت فرمايد، پوشيده نيست(9) . موارد ذكر شده بخشي از واقعيت «حيات طيّبه» را بيان كرده است و به نظر مي‌رسد تمام واقعيت نباشد.

خداي متعال در اين آيه، وعده بسيار مهمي به زنان و مردان مي‌دهد كه در نتيجه ايمان و اثر اعمال صالحشان، «حيات طيّبه» به آنان عطا مي‌كند. تنها شرط، مؤمن بودن و صاحب عمل صالح است. زیرا عمل در كسي كه مؤمن نيست، حبط و نابود مي‌شود و اثري بر آن، مترتب نمي‌شود(10) .

در آيه ﴿ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللّهِ ﴾(1) وفاي به عهد را خداوند امر كرد و از شكستن عهد نهي فرمود. زيرا، وفاي به عهد، مستلزم صبر بر تلخي که مخالف هواي نفس است، مي‌باشد. كساني كه صبوري پيشه كردند، پاداششان را بهتر از آنچه عمل مي‌كرده‌اند، مي‌دهيم. چه صبر بر اطاعت، و چه صبر بر ترك معصيت و يا صبر در برابر دشواري و معصيت. تنها قيد اين است كه صبر، در راه خدا باشد. مقصود از اعمال ايشان، اين است، عملي را كه انجام مي‌دهند كه در نوع خود، يكي حسن و ديگري احسن است، خداي متعال اجري كه مي‌دهد، اجري است كه در نوع خود، احسن است. مثلاً نمازی كه بنده صابر در راه خدا مي‌خواند، جزاي فرد احسن از آن مي‌دهد، هر چند نمازی كه او خوانده، احسن نماز نبوده باشد. يعني صبري كه او در راه خدا دارد، سبب مي‌شود كه خداوند در عمل او، متّه به خشخاش نگذارد و آن ويژگي كه مايه پستي و زشتي عمل بنده است، آن‌ها را نديد بگيرد. چنانكه آيه شريفه ﴿ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴾(2) همين معنا را افاده مي‌كند(3) . صبر در راه خدا، موجب كمال عمل است(4) .

سبك زندگي مدينه‌هاي متضاد با مدينه‌هاي فاضله از ديدگاه فارابي:

فارابي، مقابل مدينه فاضله را، مدينه جاهليه يا ضاله مي‌نامد كه برخي از آن‌ها عبارت است از(5) :

1- مدينه ضروريه:

در اين سبك زندگي، افراد جامعه، جوياي نيازهاي اوليه خويش هستند. مانند خوراك – اعم از خوردني و آشاميدني- پوشاك و مسكن. راه‌هاي رسيدن به اين مقصود كه در چنين جامعه‌اي بدان تمسك مي‌شود، عبارت است از تجارت، كار و كسب، كشاورزي، دام‌پروری، شكار، دزدي و امثال آن.

2- مدينه نزاله يا جامعه فرومايگان:

در اين سبك زندگي، هدف افراد از فعاليت و همكاري اجتماعي، در مرحله نخست، اندوختن مال و كسب ضروريات زندگي بيش از نياز به جهت آزمندي و دلبستگي به ثروت بوده، از سوي ديگر، پرهيز از صرف مال، مگر براي تأمين معاش و رفع نيازهاي جسماني است. هدف از زندگي در اين نوع سبك زندگي، خست و شقاوت، تنها كامراني و خوش گذراني، خواه جسماني، خواه روحي و خواه هردو است.

3- مدينه كرامت:

فارابي سبك زندگي مدينه كرامت را، بهترين مدينه جاهليه يا ضاله مي‌داند. چرا كه انگيزه فرمانروايان آن، كسب احترام و اعتبار است.

4- مدينه تغلبيه:

مدينه تغلب، مشتق از غلبه، جامعه‌اي است كه حكومت آن خودكامه، مستبد و به تعبير امروزي‌تر، ديكتاتور است.

5- مدينه جماعيه:

منظور از اين مدينه، جامعه‌اي است كه حكومت آن تابع رأي و رضايت مردم است و به تعبير امروزي «دموكراتيك» است.

نتايج و بحث :با بررسی آیات قرآن شریف به ویژگی‌های متعددی از حیات طیبه می‌توان رسید. برخی از ويژگي‌هاي «حيات طيّبه» و جهان عندالله به شرح ذیل است:

1- زندگي حقيقي:

حيات به معناي جان انداختن در چيز و افاضه حيات به آن است. آيه شريفه ﴿ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاﺓً طَيِّبَهً ﴾(1) ، تصريح به اين دارد، مؤمني را كه عمل صالح انجام دهد، به حيات جديدي، غير از آن حياتي كه به ديگران نيز داده، زنده مي‌كند. مقصود اين نيست كه حياتش را تغيير مي‌دهد. مثلاً‌ حيات خبيث او را مبدل به حيات طيبي مي‌كند كه اصل حيات، همان حيات عمومي باشد و صفتش را تغيير دهد. زيرا اگر مقصود اين بود، كافي است كه بفرماييد: «ما حيات او را طيّب مي‌كنيم»(1) ولي اين طور نفرمود،‌ بلكه فرمود: « ما او را به حياتي طيّب، زنده مي‌سازيم »(1) .

كسي كه به حيات طيبه مي‌رسد، به علم و ادراكي دست مي‌يابد كه ديگران نرسيدند. همچنين از موهبت قدرت بر احياي حق و ابطال باطل، سهمي دارد كه ديگران ندارند. ﴿ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ و عَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴾(2) . اين علم و اين قدرت جديد و تازه، مؤمن را آماده مي‌سازند، تا اشياء را بر آنچه كه هستند، ببيند و اشياء را به دو قسم تقسيم مي‌كنند. يكي حق و باقي و دیگری باطل و فاني. وقتي مؤمن اين دو را از هم متمايز ديد، از صميم قلبش، از باطل فاني كه همان زندگي مادي دنيا و نگارهاي فريبنده و فتّانه‌اش مي‌باشد، اعراض نموده و به عزت خدا، عزيز مي‌شود. وقتي عزت او، خدايي شد، ديگر شيطان با وسوسه‌هايش نمي‌تواند، او را ذليل و خوار كند.

كساني كه به «حيات طيّبه» مي‌رسند، دل‌هایشان مربوط به پروردگار و جز تقرّب او را دوست نمي‌دارند و تنها از سخط و خشم و دوري او، مي‌ترسند. براي خويشتن، حيات ظاهر و دائم سراغ دارند كه جز رب غفور، كسي اداره كنِ آن حيات نيست و در سبك زندگي خود، جز حسن و جميل چيزي نمي‌بينند. اين چنين انساني كه به «حيات طيّبه» رسيده، در نفس خود، به چنان نور و كمال و قوت و عزّت و سروري مي‌رسد كه نمي‌توان اندازه‌اش را معيّن كرد. نمي‌توان گفت كه چگونه است و چگونه چنين نباشد، در حالي كه مستغرق در حيات دائمي و زوال ناپذير و نعمتي باقي و فنا ناپذير است.

اين «حيات طيّبه»، زندگي حقيقي است نه مجازي و زندگي واقعي و جديد مي‌باشد. كسي كه داراي آن چنان زندگي است، دو جور زندگي ندارد، بلكه زندگی‌اش قوي‌تر و روشن‌تر و داراي آثار بيشتر است. چه اينكه روح قوي كه خداي متعال، انبياء را مخصوص آن كرده، يك زندگي سوّمي نيست. بلكه درجه سوّم از زندگي است كه زندگي آنان درجه بالاتري دارد.

از اين رو است كه خداوند، اين زندگي را به طيّب توصيف كرده كه حياتي است خالص كه خباثتي در آن، نيست. راه يافتگان به عالم «عندالله» از زندگي حقيقي در محضر خداوند كه در حقيقت اثر و جلوه اسم «حيّ» است، برخوردارند. ﴿ بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴾(1) زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي دارند.

موهوم بودن حيات دنيا و حقيقي بودن حيات عندالله در قيامت، براي انسان‌هاي غافل، آشكار شده و با حسرت و آه مي‌گويند ﴿ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ﴾(2) روزي كه انسان مي‌گويد: «اي كاش براي زندگي، چيزي از پيش مي‌فرستادم!» زيرا آن هنگام روزي است كه ﴿ وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ ﴾(3) «كافران به آتش سپرده مي‌شوند و به آن‌ها مي‌گويند: پاكي‌هايتان را در زندگي دنيا، از بين برديد و از حيات دنيا بهره‌اي اندك جستيد. پس امروز به عذاب خوار كننده مجازات مي‌شويد. به خاطر آنچه استكبار مي‌ورزيد».

2- جامع خير دنيا و آخرت:

عالم «عنديّت» نه در حيات دنيايي محصور است و نه به حيات اخروي اختصاص دارد. بلكه خير آن، بر دنيا و آخرت گسترده شده و برخورداران از «حيات طيّبه» در همين دنيا از آن بهره‌مندند(4) ﴿ فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَ الآخِرَﺓِ ﴾(5) . پس پاداش دنيوي و اخروي نزد خدا است. در ادعيه اهل بيت آمده است «و تحيينا حياﺓً طيّبه في الدنيا و الاخرﺓ»(6) ما را به زندگي پاكيزه، در دنيا و آخرت زنده بدار. از اين دعا، معلوم مي‌شود كه «حيات طيّبه»، شامل خير دنيا و آخرت است و آيه شريفه نيز فرمود كه خير دنيا و آخرت، نزد خدا است. پس تحقق «حيات طيّبه» ‌ با شاخص برخورداری از خير دنيا و آخرت، عندالله محقق مي‌شود.

3- پايداري:

بهره‌مندي از «حيات طيّبه»، ابدي و ماندگار است و كسي كه به «»حيات طيّبه» دست يافت، در آن، نابودي و فرسودگي وجود ندارد. در آيه سوره نحل كه بحث از «حيات طيّبه» فرمود و اينكه عهد الهي را نفروشيد، چرا كه، بهره عندالله براي شما نيكو و پسنديده و بهتر است، در استدلال به اين جمله، فرمود: ﴿ مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ ﴾‌(1) «آنچه نزد شما است، نابود شدني و آنچه نزد خدا است، ماندني مي‌باشد». در آيه ديگر فرمود: ﴿ وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى ﴾(2) «آنچه نزد خدا است، نيكوتر و پايدارتر است».

4- نامحدود بودن:

سرچشمه بيكران و بي‌پايان همه چيز، نزد خدا است و حتي بهره‌هاي اندك دنيايي هم جلوه و جرعه‌اي از آن خزانه‌هاي بيكران عندالله است ﴿ وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴾ «و هيچ چيز نيست، مگر اينكه معادن آن، نزد خدا است و به اندازه معين، از آن فرود مي‌آيد».

راه يافتگان به آن عالم و «حيات طيّبه» هر چه بخواهند، برايشان فراهم است و محدوديتي ندارد. ﴿ لَهُم مَّا يَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾(4) «هر چه بخواهند، براي آنان، نزد پروردگارشان هست». ﴿ لَهُم مَّا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴾(5) «برايشان هر چه بخواهند، در آنجا هست، نزد ما بيش از آن است». از اين رو، كساني كه در زندگي دنيا به «حيات طيّبه» راه يافتند، هرچه اراده كنند، براي آنان فراهم مي‌شود و اين برايشان سهل و آسان است و وجود پيدا كردن خواستشان در مقابل مقام معنوي آنان، كوچك است.

5- كمال وجودي:

رسيدن به عالم عندالله و «حيات طيّبه»، تحول وجودي، به سوي كمال است و اين گونه نيست كه ميان راه يافتگان به آن عالم و درجات و كمالاتشان، جدايي وجود داشته باشد. بلكه صاحبان مقام عنديت، عين كمال بوده و خودشان، درجات آن عالم هستند. ﴿ هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ ﴾(6) «آنان، درجاتي نزد خدا هستند» و برخورداری‌ها و بهره‌مندی‌ها، از خارج وجودشان به آنان داده نمي‌شود. بلكه سير به سوي حقيقت، وجود آنان را به سرچشمه كمال و جمال، تبديل كرده است.

6- ملاك و ميزان بودن:

در جهان «عنديت» نهايت كمال انساني شكوفا شده است و كسي كه به اين جهان راه يابد، به اوج درجات كمال رسيده است. از اين رو، راه يافتگان به آن درجات، ملاك و ميزان هستند. از آيات قرآن بر مي‌آيد كه «اكرم» و «اقسط» عندالله، معيار و ميزان حقايق عالم است.

7- جايگاه كتب قدسي:

قرآن كريم و ساير كتاب‌هاي مقدس، در جهان «عنديت» بوده و كسي كه به «حيات طيّبه» برسد، آن‌ها را مشاهده كرده و از حقيقت آن‌ها آگاه است. ﴿ وَ لَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ ﴾(1) «و هنگامي كه از سوي خداوند، كتابي به سويشان آمد». ﴿ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ﴾(2) «نزد او، ام الكتاب است». ﴿ وَ عِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ ﴾(3) «و نزد ما، كتاب حفيظ – لوح محفوظ – است». ﴿ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾(4) «اين قرآن، در ام‌الكتاب، نزد بلند مرتبه‌اي حكيم است».

همه حقايق عالم از سرگذشت و سرنوشت نيكان و بدان، تا وقايع و حوادث جهان، در آن نوشته و در مراتب بالا، نزد پروردگار محفوظ است و مقربان بارگاه الهي و كساني كه به «حيات طيبه» رسیده‌اند، آن را مشاهده مي‌كنند. ﴿ إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ * وَ مَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَّرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ﴾(5) «نوشته ابرار، در عليّين است و تو، چه ميداني، عليّين چيست!؟ كتابي است نگاشته شده كه مقربان مي‌بينند».

8- جلوه آيات الهي:

جهان «عنديّت» جلوه روشن آيات الهي است. ﴿ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ ﴾(1) «تمام آيات الهي، فقط نزد خداوند است». كسي مي‌تواند، آيات الهي را درك كند كه چشمي به عالم عندالله گشوده و خبري از آن يافته باشد. جهان، سراسر آيات الهي است.

خداوند، علت پديده‌ها است و با شناخت خداوند و درك حضور او، مي‌توان آيات او را به درستي شناخت. افرادي كه به «حيات طيّبه» رسيده‌اند، ابتدا خدا را مي‌بينند، آنگاه آيات و نشانه‌هاي او را به تماشا مي‌نشينند(2) . آنان همه آيات را نزد خدا يافته، معناي حقيقي آيه بودن را در مي‌يابند. ﴿ سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ﴾(3) «نشانه‌هايمان را در عالم و جان‌هايشان نشان خواهيم داد، تا برايشان آشكار شود كه او حق است». علامه طباطبايي در رساله الولايه، ضمير «انه الحق» را به خداوند بر مي‌گرداند و واژه «شهيد» در آيه را «مشهود» معنا كرده و چنين مي‌نويسد: «هر چه را انسان مي‌بيند، اول خدا را مي‌بيند، بعد آن شي را، زیرا «هو الظاهر» جايي براي ظهور غير نمی‌گذارد(4)» .

9- علم:

يكي از والاترين و برترين شاخصه «حيات طيّبه» و كساني كه به «حيات طيّبه» زنده هستند، ويژگي دارا بودن علم است. خود قرآن، شناخت خدا و آيات و آثار او (5) و تمام علم، نزد خدا است ﴿ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ ﴾(6) «علم، تنها نزد خدا است» و هركس به علم حقيقي برسد، بهره عند الهي يافته و به جهان «عنديّت» راه يافته است. ﴿ وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴾(7) «و از نزد خود، به او علمي آموختيم».

اهل بيت رسول خدا، معدن و منبع اين علم و سرآمد اهل «حيات طيّبه» اند. امام باقر علیه‌السلام فرمود: «‌والله انا لخُزّان الله في سمائه و ارضه، لا علي ذهب لا علي فضّة الّا علي علمه»(1) به خدا سوگند كه ما خزانه داران خدا در آسمان و زمينش هستيم. نه خزانه داري بر طلا و نقره، بلكه خزانه داري علم اوييم.

10- نور:

هر كس توفيق رسيدن به «حيات طيّبه» پيدا كند، فردي است كه از همه تعلّقات و تيرگي‌ها، رها يافته و جان و دلش، صاف و پاك گشته است. خداوند اين گروه از راه يافتگان به «حيات طيّبه» را به حضور مي‌پذيرد. ﴿ ‌وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ ﴾(2) «كساني كه به خدا و رسولش ايمان آوردند، آنان اهل راستي و گواهان نزد پروردگارند كه پاداش و نورشان براي آنان است».

اين گروه، كساني هستند كه خداوند را با تمام وجود درك كرده و مظهر جمال و جلال او شدند، در ميان مردم با اين نور، حركت مي‌كنند. ﴿ أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا ﴾(3) «آيا كساني كه مرده بود، پس او را زنده كرديم و برايش نوري قرار داديم كه با آن، ميان مردم حركت كند، مثل كسي است كه در تاريكي‌ها وامانده و راه گريزي ندارد؟».

افراد راه يافته به «حيات طيّبه»، به مقدار ميزان درك حضور، توان انعكاس نور را دارند. در اين ميان، اهل بيت رسول خدا، تمام نور او را دريافته و جهان را به نور او فروغ و روشني بخشيده‌اند.

ابوخالد كابلي مي‌گويد: از امام باقر «علیه‌السلام» درباره اين آيه سؤال كردم كه خداوند مي‌فرمايد: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا ﴾ «پس ايمان بياوريد به خدا و فرستاده‌اش و نوري كه همراه او فرود آمد»، امام پاسخ فرمود: «يا خالد، النُور، والله، الائمه من آل محمد الي يوم القيامه، و هم، والله نور الله الذي انزل و هم، و الله، نور الله في السموات و الارض، والله، يا اباخالد، لنور الامام في قلوب المؤمنين انور من الشمس المضيئه بالنهار، و هم، و الله، ينورون قلوب المؤمنين و يحجب الله - عزوجل- نورهم عمّن يشاء فتظلم قلوبهم»(5) . «اي ابو خالد، نور، به خدا قسم، امامان از خاندان پيامبر تا روز قيامت‌اند و به خدا قسم، آنان نور خدايند كه نازل شده است و به خدا سوگند، آن‌ها نور خدا در آسمان‌ها و زمين هستند و به خدا قسم،‌ اي ابوخالد، نور امام در قلوب مؤمنان، روشن‌تر از روشنايي خورشيد در روز است، و به خدا سوگند، آن‌ها دل‌هاي مؤمنان را روشن كرده‌اند و خداي – عزّوجلّ – نورشان را از هر كه بخواهد مي‌پوشاند، پس دل‌هایشان تاريك مي‌شود».

11- روزي مخصوص:

اهل حيات طيبه در عالم «عنديت» بهره‌هايي دارند كه نمي‌توان درباره آن گفتگو كرد. ﴿ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴾(1) «نزد خدا، روزي دارند». اين رزق تنها خوراك و پوشاك و باغ و بستان نيست، بلكه واردات و دريافت‌هاي مخصوصي است كه قلب را زنده مي‌كند و «حيات طيّبه» را در عالم عندالله تداوم مي‌بخشد.

12- رحمت خاص:

خداي تعالي رحمت عام و فراگيري دارد كه همه هستي و مؤمن و كافر از آن برخوردارند، اما رحمت خاص او مربوط به عالم «عنديت» است. به همين دليل، تنها اهل «حيات طيّبه» از آن بهره‌مندند. درباره حضرت خضر «علیه‌السلام» وارد شده است ﴿ آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا ﴾(2) «به او رحمتي از نزد خود بخشيديم». يا درباره حضرت ايوب پس از آزمون دشوار بردباري و جبران و بازگشت نعمت‌ها، مي‌فرمايد: ﴿ وَ آتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا ﴾(3) «و خاندانش و همانند آن‌ها را همراه آنان از نزد خود به او عطا كرديم». و از زبان حضرت نوح مي‌فرمايد: ﴿ وَ آتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ ﴾(4) «و رحمتي از جانب خود به من عطا كرده است».

رحمت خاص الهي مصاديق گوناگوني دارد: دانش حضرت خضر، بازگشت سلامتي و ثروت به حضرت ايّوب به طور معجزه آسا و نبوّت حضرت نوح، اموري است كه از كمال يافتن هدايت به حق بر آمده. بنابراين، رحمت خاص آنگاه است كه هدايت‌هاي الهي مؤثر شده و بنده‌اي به جايگاه شايسته بندگي برسد كه همانا عالم «عنديت» و برخورداری از بهره‌هاي آن و در يك كلام، حيات طيبه است. رحمت عامه زمينه‌ها و ابراز و امكانات هدايت بوده و تباهي و روگرداني از آن‌ها موجب قهر و غضب الهي است و استفاده صحيح از اين امكانات رحمت خاص را در پي دارد.

13- آخرت:

با توجه به دو ويژگي پيشين، اين حقيقت معلوم مي‌شود كه عالم «عندالله» همان عالم آخرت است. البته ويژگي‌هاي ديگري مثل بقا و پايداري هم اين مطلب را به دست مي‌دهد، چرا كه آخرت هم به دو وصف «نيكويي» و «پايداري» توصيف شده است ﴿ وَ الْآخِرَﺓُ خَيْرٌ وَ أَبْقَى ﴾(1) «و آخرت بهتر و پايدارتر است».

اما گذشته از این‌ها، قرآن كريم به صراحت مي‌‌فرمايد: ﴿ الدَّارُ الآَخِرَﺓُ عِندَ اللّهِ ﴾(2) «سراي آخرت نزد خداست». و يا ﴿ وَ الْآخِرَﺓُ عِندَ رَبِّكَ ﴾(3) «و آخرت نزد پروردگار توست». بنابراين، آخرت همان عالم «عندالله» است و زنده شدگان به حيات طيبه هر چند هنوز در اين جهان طبيعي حضور مادي داشته باشند، گويي ناظر قيامت و عقوبت و پاداش مردمانند(4) .

عالم آخرت هم اكنون موجود و برپاست، اما حجاب اوهام دنيوي مانع از ديدن باطن دنيا، كه آخرت است، شده ﴿ یعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاﺓِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَﺓِ هُمْ غَافِلُونَ ﴾(5) «نمايي از زندگي پست و دنيوي را دانسته و از آخرت غافلند». بنابراين، آخرت اكنون هم هست، ولي در غيب آسمان‌ها و زمين (6) و با فرا رسيدن قيامت، تنها حجاب‌ها از پيش ديدگان فرو مي‌افتد ﴿ لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَهٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴾(7) «تو از اين عالم غافل بودي، ما پرده‌ات را – از جلوی چشمانت - كنار زديم، پس امروز ديدگانت تيزبين شده است».

14- سلام:

«سلام» به معناي سلامتي و نداشتن كاستي و بيماري است. اهل «حيات طيّبه» و راه يافتگان به عالم «عنديت» مظهر اسم «سلام» خدا بوده و از كاستي‌ها و بيماري‌ها پاك و پیراسته‌اند. ﴿ لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ ﴾(1) «سراي سلامت نزد پروردگارشان براي آن‌ها است». اين سلامت، سلامت قلب و جان است، نه تنها جسم و تن، زيرا جسم و تن در عالم باقي و حيات پايدار و ماندگار، مغلوب روح و قلب است. خداي متعال در اين مورد فرمود: ﴿ یَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴾ (2) «روزي كه دارايي و فرزندان فايده‌اي ندارد، مگر كسي كه دلي سالم به حضور پروردگار آورد».

در مقابل، كساني كه از «حيات طيّبه» و درك محضر الهي محرومند ﴿ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴾(3) «در دل‌هایشان مرض است و خداوند بيماري و كاستي دلشان را بيشتر مي‌كند و برايشان عذاب دردناكي است». اين‌ دل‌هاي بيمار حتي در قيامت هم حضور الهي را به شايستگي درك نمي‌كند و شايد بيشترين رنج آن‌ها روز ظهور آخرت، همين باشد. ﴿ وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى * قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَ قَدْ كُنتُ بَصِيرًا * قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى ﴾ (4) «و در قيامت او را نابينا بر مي‌انگيزيم. گويد: پروردگارا، چرا مرا كور محشور كردي، در حالي كه بينا بودم؟ (خدا) گويد: همان طور كه آيات ما براي يادآوري آمد، اما تو فراموش كردي، امروز فراموش مي‌شوي».

از جمله ویژگی‌های کسانی که به حیات طیبه راه یافته‌اند، جایگاه راست و استوار (5) و درک اینکه تمام هستی خود را ملک خدا دانسته و در پیشگاه خدا با استکبار رفتار نکردن (6) و برخورداری از سرچشمه بی‌پایان با حمایت و پشتیبانی الهی است.

3. نتيجه گيري

- پاسداشت عهد و پيمان خدا، سبب گشوده شدن درهاي رحمت الهي است و زندگي پايدار و هميشگي. - سبك زندگي اسلامي در «حيات طيّبه»، يك حيات جديد، غير از آن حياتي است كه ديگران زندگي مي‌كنند، مي‌باشد. - سبك زندگي در حيات طيبه، زندگي حقيقي و واقعي است، نه مجازي. - بردباري و صبوري براي رضايت خدا، شرط ورود به «حيات طيّبه» است. زيرا صبر در راه خدا، پايه عزم و اراده قوي و كارآمد در صحنه مبارزه با نفس است. - ايمان و عمل صالح، ملاك و معيار اساسي سبك زندگي اسلامي و دستيابي به حيات طيبه است. - حيات طيبه و لقاي پروردگار، هر دو، با ايمان و عمل صالح به دست مي‌آيد. از آن جهت كه «حيات» سبب حس و حركت در همه موجودات است، «حيات طيّبه» نيز سبب شهود حق تعالي و سير در تجلّيات انوار الهي و سبك زندگي جديد نوراني براي آدمي مي‌گردد. - از جمله آثار «حيات طيّبه» افزون بر شادي و آرامش در زندگي و شعور و بينش و بصيرت شهودي، زندگي تحت ولايت خدا است كه در آن، سختي و فرسودگي و ذلّت و شقاوت راه ندارد.

 

منبع:

http://islamiclifej.com

تعداد بازدید از این مطلب: 207
موضوعات مرتبط: سبک زندگی از منظر قران , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات

شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی طرح بحث جدید، جذاب و جالب شاخصه های «سبک زندگی اسلامی» و «سبک زندگی غربی» از سوی ایشان باشد. پس از کلیدواژه های «تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی»، «عبرتهای عاشورا و بحث خواص و عوام»، «جنبش نرم افزاری، تولید علم و نهضت آزاد اندیشی» و ... اکنون در آستانه دهه پیشرفت و عدالت و در آغاز ورود به مرحله چهارم از مراحل پنجگانه 1- انقلاب اسلامی 2- نظام اسلامی 3- دولت اسلامی 4- جامعه اسلامی و 5- دنیا و تمدن نوین و شکوهمند اسلامی، رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب در قامت یک نظریه پرداز مسلط به واقعیات کشور، بحث تئوریک، انتقادی و دقیقی را با عنوان «سبک و فرهنگ زندگی» کلید زدند. 9 دی این بحث را به طور جدی و آکادمیک پی خواهد گرفت.
«سبک زندگی» چیست؟
مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است.
تقریباً در اکثر تعریف های سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می گردد: اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را از کُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت و تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن می گوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی، انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه می باشد اما آن چه در تعریف های سبک زندگی، جلوه گر می شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می کند اما با این تفاوت که علاوه بر هویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می شود و می توان مثالها و مصداقهایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورد از آنها اشاره کردند.
مفهوم شناسی سبک زندگی
مفهوم سبک زندگی(Life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد.
مسائل خرد مقدمه فهم استراتژیک/ روش رهبر انقلاب: از استقراء به استنتاج
از منظری که سبک زندگی و بررسی ابعاد و وجوه آن، حوزه بسیار تخصصی و حرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد، مقوله بسیار تعیین کننده و محوری در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک و طراحی چشم اندازهای یک فرهنگ نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، در حوزه فرهنگ تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ متدولوژیک و روش شناختی، بایستی بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تا به تحلیل و توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی، آینده پژوهی و آینده نگری، که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است، نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را بایستی در این گونه بررسی ها وارد و اعمال نمود. چرا که واقعیت های موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند می توانند پایه نتیجه گیری های کلان و راهبردهای آینده نگرانه باشد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و ژرف اندیشی و تعمیق درباره مفهوم آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سردر آورد و از جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری آتی جامعه، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد.
از این روست که رهبر انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگی به مصادیق و سؤالات دقیق و جزئی و عینی و ریز شده روی آوردند و خرده گیری برخی افراد که به ورود به مصادیق جزئی توسط رهبر عالی رتبه نظام اشکال می کنند نشان می دهد که این افراد با روشهای مدیریت استراتژیک نظام و نیز با متدهای اصلاح سبک زندگی آشنا نیستند. رهبر انقلاب با درک دقیق و درست اندیشی که از واقعیات جامعه ایران دارند مسیر استقراء جهت استنتاجات خود انتخاب نموده اند و این مسیری است که غرب را منفعل خواهد کرد. در ادامه خواهیم گفت که چرا.
فضای مفهومی «سبک زندگی»
هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (Context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت و نوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد و تعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.
بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهد آمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقید و گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثال های ایشان رهنمود خوبی است.
آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یا اصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک»است؟ آیا این واژه دو کلمه ای، موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟ آیا یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟ آیا کسانی که از این ترکیب بهره برده اند، همگی معنای واحدی را از آن ارائه کرده اند؟
لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که هفته آینده به آن خواهیم پرداخت اما اجمالاً و فعلاً بر سر این مفهوم توافق می کنیم که شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید و ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند مشخص می شود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم اصطیاد و استفاده می نمایند.
ضرورت عبرت پژوهی تاریخی و بررسی تاریخی مقوله «سبک زندگی»
در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را بکاویم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است و یک زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چند دقیقه نظاره و قدم زدن در محیطهای اجتماعی و شهری این هویت مونتاژی و میکسی و هلو انجیری را مشاهده می نمائید. از پایان دوره صفویه و مخصوصاً از دوران قاجاریه تا به امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم در ایران رخ نموده است. غالباً این مواجهه چند جانبه بوده است اما در هر دوره وجهی از آن بر وجوه دیگر غلبه داشته است: این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدود بود. مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. اولین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه دردوره قاجار) پس از این، از دوران پس از صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمانه تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.
جنگ های ایران و روس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت. از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خود گرفت. این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد. بدین سبب طبقه روشنفکران غیر دینی و فراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت و حمایت و هدایت انگلیس و روسیه و بعدها آمریکا شکل گرفت و براساس این شیوه مواجهه است که کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات می شود؛ تغییراتی که هرچه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیز سریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را باعث می گشت.
این در حالی بود که سبک زندگی سنتی – دینی با مایه ها و جوهره شیعی و گرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه ای برخوردار بود و جامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار برای پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» در برابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. هر چند همگان متفقند جوهره شیعی و اسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود اما سبک زندگی در صد سال اخیر دچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد، مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی– اسلامی ایرانی و ورود فرهنگ غربی و اروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع در قلب تحولات فکری فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، و برای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی در این ساحت نموده اند.
سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن
غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز را در تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیز به آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.
از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار، دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود با ورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.
عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند و عده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاد اکتفا کردند. (در مقاله کدام غرب، کدام علم، کدام نرم افزار؟ در ویژه نامه انقلاب ناتمام 9دی به تفصیل در این باره سخن گفتیم)
تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ما سودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصر حاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طور کلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.
متأسفانه جامعه ایرانی علی رغم مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امور هویتی و اشکال و قالبهای سبک زندگی دینی اش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.
باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنند نیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.
ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزش ها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در 100 ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرش ها و گرایش ها، آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه می توان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این تذبذب هویتی نگران بود. نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.
رهبر انقلاب اسلامی می کوشند تا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده از مواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.
زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟
تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغاز آن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های 15و 16 سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم در جغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم و
هیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی، غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.
این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم، اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و...)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و...)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و...)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و...)، نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و...) گردید. تمامی این ها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده در بستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی و دینی فاصله بگیرد. همینجا خوب است منظورمان از واژه سنت را بیان کنیم؛
سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی و قرآن و نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امریست قدسی و آسمانی و ملکوتی که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.
به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده از دین است و دین شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل در مانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعم از: هویت (فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و...)، ارزش ها (هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر، خانواده (نظام و نقش)، روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دین داری فردی و اجتماعی، نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی و خانواده، رسانه، تکنولوژی، نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.
عالم دیگر، آدمی دیگر
همانطور که اشاره شد از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف! که من از آن به گلوبالیزیشن مصرف گرائی یاد می کنم از جمله مهمترین مسایل درعلوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی – فرهنگی نیست؛ بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها و سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است. یعنی وقتی شیوه زندگی را بدون باطن و هسته آن در نظر آوریم در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهل انگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی و جهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوه مصرف جهانی و این شبه مدرنیته تهوّع آور و لذت گرایی علم زده و یأس زدگی مفرط و ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم و در کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم دچار پندار اشتباه شده ایم.
این پندار کمتر از شیوه ی مصرفی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد. زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطر استیلای حرص مصرفی، دیگر وجود ندارد. مشکل اینست که قائلان به جمع سبک زندگی غربی و اسلامی نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست؛ و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه ی جهان جدید، بلکه عین آن است.
سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد و مدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخاسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها و نمادها هستند.
تجمل ستیزی و ساده زیستی که در عالم دینی و در اخلاق اسلامی و در فرهنگ نهج البلاغه جایگاه رفیع و ممتاز دارد، در شهری که قوانین مکانیک و تکنیک و الکترونیک بر تمام شئون آن حاکم است عملی نمی شود. در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند؟! وقتی از ساده زیستی می گوییم باید بیندیشیم که چرا ساده زیستی از یاد رفته است و موانع آن چیست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم بدون این تذکر ضروری اگر در مورد هر رفتار ممدوح و پسندیده ای غلو شود چه بسا که کار به اشتباه های بزرگ بیانجامد. همانطور که توسعه و سازندگی بعد از جنگ با شعار رفاه برای همه به نفی ارزشهای جهادی و انقلابی و ساده زیستی انجامید.
عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمی کنند و آراستگی به فضائل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همه کس شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آن هاست. برای پاسخ به سؤالات رهبر انقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدید آمده و در سراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرت ها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظرمی آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتواند در پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیک ستیزی نداریم بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژی زده بر سبک زندگی است. همین جا خوب است به فطانت و زیرکی رهبر عزیزمان برای هزارمین بار تبریک بگوییم که بحث «تولید علم و جنبش نرم افزاری» را در لاینی موازی مقوله «سبک زندگی» پیش می برند. حکمت کلمات این حکیم وارسته همین جا آشکار می شود که ایشان لوازم تحقق سبک زندگی اسلامی را نیز پیش بینی نموده اند.
پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق در حجاب های غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد. پس باید به فکر آن حجاب ها بود. شیوه زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمه پدید آمدنش پیدا آید. پس به فکر باطن این شیوه زندگی باشیم و اصل و فرع و ظاهر و باطن را با هم در نیامیزیم.
اگر شیوه زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد پس قدر مسلم این است که شیوه پارسایی و پرهیزکاری و اخلاق مداری شیوه غالب و ظاهر عالم متجدد و مدرن خداستیز نمی تواند باشد. البته باید دانست که اولاً آداب و عادات دیگران همواره و ضرورتاً از سنخ رذایل نیست و برخی صفات اجتماعی غربیان همچون ریسک پذیری و خطر کردن، کار جمعی در فعالیتهای تحقیقاتی و علمی، رعایت برخی قوانین اجتماعی قابل احترام است؛ ثانیاً جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات دگرگون نمی توان کرد. پیامبران هم قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را مهذّب و آماده قبول دستور کردند و بسیاری از مخالفت ها نه منشأ عقلی بلکه منشأ نفسانی دارد (و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و غلوا).
برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگیش دگرگون شود، باید به فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهان بینی متفاوت بود؛ یعنی باید جهانی دیگر با انسانی دیگر در افق درک اهل نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به تدریج، بی تکلف و بدون زحمت تغییر کند. در جهانی که اکنون دایر است، شرایط پارسایی فراهم نیست و کسانی که همه آن شرایط در وجودشان جمع باشد، اگر باشند، تعدادشان بسیار اندک است. پس در کنار اینکه نگران طرز خور و خواب مردمان باشیم، باید نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم؛ در این صورت می توان شیوه ای از زندگی تازه ای در پیش گرفت که در آن صفا بر کدورت، و راستی بر دروغ، و اعتماد بر سوء ظن، و مهر و معرفت بر کینه توزی، و رعایت انصاف بر تعدّی و اجحاف، و همدلی و هم زبانی بر تحکّم، و ادای وظیفه بر رفع تکلیف، مقدم باشد.
سرّ وصیت همزمان امیرالمومنین(ع) به تقوا و نظم
همین جا خوب است از یکی از فرمایشات کلیدی امیرالمومنین(ع) رمزگشایی نمائیم.
با توضیحات مبسوط قبل مشخص شد تغییر در سبک زندگی، اگر تغییر در ظاهر حیات مردمان است صد البته تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در کنار پرداختن به ظاهر سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.
درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی، اما هیچ گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مؤمن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن و نفس، چیزی جز معنای یگانگی این دو را می رساند؟
این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ما وجود دارد، جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی باشد، پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی با گرایشات ماتریالیستی نتیجه ای جز خسران نخواهد داشت! در این میان، برقرار کردن تناظر دیالکتیک میان باطن و ظاهر که در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر گذارند و هم از یکدیگر تأثیر پذیرند؛ راهگشاست. به بیان دیگر، ظاهر و باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول آن دیگری و تحول آن، تغییر این است. مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأکید بر رعایت احکام شرعی و تأثیر طهارت جسم بر نحوه و نتیجه تعقل است. اساساً شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده اند؟ معنویت، عرفان و طریقت جز در اتحاد با شریعت حتی مشروع نیست!
تقوی که اولین و آخرین توصیه تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی و باطنی است، باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز، پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند. این جاست که یکی از کلیدی ترین درسهای سبک زندگی از نهج البلاغه امیرالمومنین استنباط می شود؛ توصیه همزمان و همردیف به تقوا و نظم، تجلی این معناست که نظم در زندگی و رعایت نظامات اسلامی از تقوا و پرهیزگاری منشأ می یابد؛ آیا حرفی در تحلیل سبک زندگی شیعی و اسلامی بهتر از فرمایش مولا علی سراغ دارید؟ توقع تحول رحمانی در نفسانیت نفس اماره که حیات روزمره اش در گرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ ظاهر و باطن با هم تحول می پذیرند و بر هم اثر می گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه ای جز تغییر نسبت های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد. نظم ظاهری از تقوای باطنی می آید و این کلید واژه کلیدی و هدیه نهج البلاغه به جامعه تشنه نظم و اخلاق و ارامش و آسایش است.
و اما نقشه راه...
در تکمله سؤالاتی که رهبر انقلاب طرح فرمودند و به عنوان شروع بحثی که در آینده در 9دی به آن خواهیم پرداخت سؤالات زیر نیز قابل بحث است:
1. چرا رویکرد کارکردگرایانه سبک زندگی مسیحی و غربی در برابر القای نگاه انتزاعی و غیرکاربردی از سبک زندگی اسلامی در برخی بخشها موفق جلوه کرده است؟
2. تغییر در جامعه از کجا شروع می شود؟ لایه عینی و سطحی؟ سبک زندگی، نگرش، اندیشه، اخلاق، یا اعتقادات، کدام یک؟
3. سبک زندگی در تحول سایر ابعاد حیات اجتماعی هم چون اندیشه، اعتقاد و دانش چه نقشی دارد؟
4. آیا سبک زندگی مستقلاً قابل تغییر است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، اندیشه و نظریات علوم اجتماعی و نظام های اجتماعی است.
5. مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آیا در راستای دینی کردن جامعه بر این تغییر فایده ای مترتب است؟ مقصود آن است که آیا آغاز کردن از سبک زندگی برای تغییر ماهیت جامعه با مقصد دینی، آغاز درستی است؟
6. عوامل اصلی تعیین کننده سبک زندگی کدامند؟
7. آیا اندیشیدن به راهی برای تغییر سبک زندگی که بتواند بر عوامل اصلی کنونی غلبه کند و یا آن را دور بزند عقلانی است؟
8. از منظر دین، محور و عامل اصل تغییر در سبک زندگی چیست؟
9. آیا می توان مدلهای مختلف سبک زندگی را با هم جمع نمود؟
برای طرح صحیح پرسش های دیگر باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. گاه در خیابان های شهری بزرگ می چرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف می یابیم. در موضوعی نظیر سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آن قدر زیاد است که اگر عمری را هم در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر، چرخیدن در خیابان ها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر در نقشه شهر در سر می پروراند، نمی تواند عمر خود را صرف خیابان گردی کند. او به فهم و طرحی کلان از شهر محتاج است.
در بین کوچه و پس کوچه های بی شمار سبک زندگی، باید بتوانیم گذرگاه های اصلی و گلوگاه های شهر را تشخیص دهیم. این ها را گفتیم تا وقتی می پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می کنند از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. در میان هزاران نیرویی که در جهت های مختلف بر یک نقطه وارد می شود، چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین می کند و رفته رفته ریزنیروها را با خود هم جهت می سازد. این از نظر فیزیکی درست نیست اما نیروهای جوامع انسانی را حکمی دیگر است. این نیروها کدامند؟ نقشه راه ترسیمی از سوی رهبر حکیم انقلاب مبنای کار ما خواهد بود. در این باب مفصل سخن خواهیم گفت. ان شاء الله

منبع : سایت شهید آوینی

www.aviny.com

تعداد بازدید از این مطلب: 213
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات
هر کسی که می‌خواهد از دنیای خود به‌خوبی استفاده کند و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده، دنیا را هم خلق کرده است.
گروه فرهنگی مشرق - حجت‌الاسلام و المسلمین محمد مهدی ماندگاری متولد سال 1343 در مشهد است. او در سال 1362 وارد حوزه علمیه قم شده و درس را تا سطح خارج فقه ادامه داده است. ماندگاری همچنین در سال 1379 تحصیل خود در رشته علوم سیاسی - اندیشه سیاسی را در دانشگاه باقرالعلوم آغاز کرد و پس از چندسال موفق شد مدرک کارشناسی ارشد خود را از این دانشگاه اخذ کند. "خط و مشی های سیاسی نهج البلاغه" موضوع پایان نامه حجت الاسلام ماندگاری بوده است. ماندگاری چند سالی هست که با حضور در برنامه پرمخاطب "سمت خدا" مورد توجه بسیاری از خانواده‌ها قرار گرفته است. مشکلاتی که شاید بسیاری از ما در زندگی خود داریم ناشی از سبک زندگی کردن ما و مواجهه ما با محیط پیرامونی است. از حجت الاسلام ماندگاری خواستیم تا در این خصوص با ما به گفتگو بنشیند که ماحصل آن مقابل دیدگان شماست.
*در مقوله سبک زندگی، اگر ما معتقدیم دارای سبک زندگی ای هستیم، که بر سبک زندگی ملل دیگر، به خصوص سبک زندگی غربیان برتری دارد، چرا از نظر پیشرفت های ظاهری از آنها عقب‌تر هستیم؟
حکایت ما حکایت آن آیه قرآن است که می فرماید: «نومن ببعض و نکفر ببعض». و به قول حکایت های فارسی، از اینجا رانده و از آنجا مانده‌ایم. نه رومی روم بودیم و نه زنگی زنگ. علت پیدایش این مشکل این است که ترکیبی و مخلوطی شدیم از سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی. نمازهای مان اسلامی است، مسجد می رویم، خمس می دهیم و زکات می دهیم، اما عروسی های مان اسلامی نیست، بازار و اقتصادمان اسلامی نیست. در نتیجه نه بهره سبک زندگی غربی را می بریم، چرا که مسلمانیم، و نه بهره سبک زندگی اسلامی را؛ چرا که مقلدِ غرب هستیم. ما باید خودمان باشیم. حتی اعتقاد دارم با سبک زندگی اسلامی، ان‌شاء‌الله می توانیم در صورت عملکرد صحیح، بهترین الگوی سبک زندگی برای اروپائیان و آمریکا و غرب باشیم. آنهایی که اهل دقت و فهم هستند می گویند این زندگی زندگی زیباتری هست، چرا که سبک زندگی اسلامی ضمن اینکه به آسایش فکر می کند، (تاکید می کنم که سبک زندگی اسلامی به آسایش هم نظر دارد) ولی آرامش از آسایش برایش مهم تر است. برای سبک زندگی غربی، آسایش از آرامش مهم تر است. لذا بحران اصلی آنها بحران آرامش است و بحران معنویت. الحمدالله رب العالمین آرامش ما خیلی بهتر از آنهاست. 
 
*ضرورت مقید بودن به سبک زندگی اسلامی در چیست؟  ببینید، هر کسی که می خواهد از دنیای خود به خوبی استفاده کند، و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده است دنیا را هم خلق کرده است. پس او از آنجایی که بهترین شناخت را نسبت به دین و دنیا دارد، سبک زندگی ای به عنوان بهترین آموزه و برنامه استفاده از دنیا برای آخرت قرار داده است. "ان الدین عندالله الاسلام"
*در سبک زندگی اسلامی استفاده از تکنوژی های روز، فناوری های پیشرفته چه جایگاهی دارد؟ وقتی صحبت از سبک زندگی می شود، برخی قالب زندگی را در نظر می گیرند و طبیعتا زمانی که قالب زندگی را در نظر می گیرند، با خود می گویند محیط زندگی ما با محیط زندگی اهل بیت (ع) هم فاصله مکانی دارد، هم فاصله زمانی دارد و هم فاصله جغرافیایی دارد، لذا ما نمی توانیم از سبک زندگی اهل بیت (ع) پیروی کنیم. و از این طرف ادامه اشتباه در نظر و نگاه این است که میان برخی از مردم این دیدگاه وجود دارد که سبک زندگی غربیان، سبک زندگی ای است که می تواند الگو باشد، در صورتی که نگاه آنها به قالب زندگی است.
می گویند غربیان از امکانات دنیوی، بهترین استفاده را می برند و بهترین لذت ها و آسایش ها را هم دارند، و از آنجایی که از لحاظ شرایط زمان و مکان به ما نزدیک تر هستند،(اینکه می گوئیم از نظر مکان نزدیک هستند، با توجه به این است که با وجود پیشرفتها در عرصه ارتباطات فاصله ها نزدیکتر شده است) می توانیم سبک زندگی آنها را ببینیم، پس می رویم سراغ سبک زندگی غربی و اروپایی. این نقطه اساسی، اشتباهی است که در تعریف و توضیح سبک زندگی وجود دارد. لذا مردم ما به یک بحران مبتلا می شوند که به اعتقاد بنده بزرگترین بحران زندگی ما این است. در این بحران مردم ضمن اینکه دین، معصومین(ع)، قرآن و اهل‌بیت(ع) را دوست دارند، حس می‌کنند نمی‌توانند و نمی‌شود به سبک زندگی آنها زندگی کرد. از آن طرف این احتمال را می‌دهند که به سبک زندگی غربی زندگی کردن آنها را از اهل‌بیت(ع) دور می‌کند. این اصل اول است. 
*برای برون رفت از این مشکل که مردم در انتخاب سبک زندگی شان دچار بحران نشوند باید چه کرد؟  می بایست معنای سبک زندگی را درست تبیین کرد. سبک زندگی فقط قالب زندگی نیست. سبک زندگی قالب و محتواست. روح و جسم زندگی است. ظاهر و باطن زندگی است. سبک زندگی عبارت است از: اولا نگاه به زندگی و عالم هستی(یعنی افکار و عقاید) ثانیا احساس نسبت به زندگی که همان حب و بغض ماست نسبت به افراد نسبت به افعال و نسبت به اشیاء. ثالثا سبک زندگی یعنی برنامه ها و روش ها و رفتارهای ما. مجموعه اینها را می گوئیم سبک زندگی. نگاه، ناشی از افکار و باورهاست، و حب و بغض ها، ناشی از احساسات و علاقه هاست، و برنامه ها و روشها و رفتارهای زندگی.
اگر این را به عنوان تعریف سبک زندگی در نظر بگیریم، در این صورت امام زمان (عج) به‌روز ترین بشر می‌باشند. عمر مبارک شان حدود 1200 سال است، یعنی از زمان معصومین بوده اند تا به امروز، همه تحولات را دیده اند، همه پیشرفت ها را دیده اند، ولی همین شخصیت والا مقام که به‌روز ترین و عالم ترین افراد بشر است، حرف روزشان این است که "وَ لِی فی رسول‌الله اسوة حسنة" الگوی من (امام زمان عج) که هم به‌روزترین انسان هستم، و هم منجی عالم بشریت هستم که قرار است دنیا را به اذن الهی نجات بدهم، رسول الله(ص) است. الگوی من مادرم فاطمه زهرا(س) است. از آن طرف در آیات قرآن است که "لکم فی رسول الله اسوة حسنة".
 
خدایی که خالق دیروز و امروز و فرداست، و یعنی هنوز پیشرفت‌هایی را که نیامده است خبر دارد، با این حال می فرماید الگوی سبک زندگی شما باید پیغمبران و به ویژه پیغمبر خاتم باشد. خدا می فرماید باید الگوی زندگی شما قرآن و عترت باشد. معلوم می شود خدای تبارک تعالی، نیز معنایی که از سبک زندگی در نظر گرفته است، معنای پروردگار عالمیان از تعریف سبک زندگی، معنای قالبی سبک زندگی نیست، چرا که اهل بیت در بحث قالب زندگی، ما را مامور کرده‌اند که فرزند زمان خود باشیم، نگرانی در میان مردم است با این تذکر اهل‌بیت که فرزند زمان خود باشید بر طرف می شود.
*اهل بیت فرموده اند فرزند زمان خود باشیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید. ببینید، اگر در زمان پیغمبر اکرم(ص)، اهل‌بیت(ع) برای مسافرت کردن، سوار بر اسب و شتر می شدند که قالب مسافرتها در آن زمان اینگونه بود، امروز دیگر توصیه نمی شود که برای مسافرت از اسب و شتر استفاده کنید؛ چرا که مسافرت قالبی دارد، که در آن روز اسب و شتر بود و بعد تبدیل شد به ماشین و امروز هم هواپیماست. می گویند فرزند زمان خودتان باشید، یعنی از پیشرفت های زمان خود، تکنولوژی، صنعتی علمی حتما استفاده کنید اما روح زندگی تان روح فاطمی باشد.
*پس نتیجه اینکه، در عرصه قالبهای زندگی (صنعتی، علمی، تکنولوژی های روز و ...) فرزند زمان خود باشیم، ولی روح زندگی‌مان همان روح فاطمی(س) و اهل‌بیتی(ع) باید باشد، تعریفی که از روح زندگی می توان داشت چیست؟ نگاه، جهان بینی، دیدگاه ما و فکرمان به عالم هستی و به موضوعات زندگی مان است که باید فکر فاطمی باشد، فکر توحیدی باشد. فکر توحیدی باشد یعنی چه؟ یعنی نه مادی باشیم نه التقاطی. نگاه امروز سبک زندگی غربی نگاه اومانیستی است. آنها به زندگی نگاه الحادی دارند، نگاه بی خدایی و خداگریزی دارند.
سبک زندگی فاطمی داشته باشیم بدین معناست که شما بیایید در همه مقوله های زندگی تان نگاه تان را توحیدی کنید. اقتصاد بی خدا می شود یا اقتصادی کمونیستی، یا اقتصاد سرمایه داری، که هر دو اینها رفت و به زباله‌دان تاریخ پیوست. سیاست بی خدا می شود سیاست پدر سوخته بازی و دو دوزه بازی. این سیاست، یا استبداد است، یا لیبرالیسم و پلورایسم و اباحی گری که همه اینها دارند به بن بست می خورند. نگاه تان به اقتصاد می بایست نگاه الهی باشد. لذا از همه ابزاری که دارید استفاده کنید. نگاه تان در سیاست باید نگاه الهی باشد، حکومت الهی و اقتصاد توحیدی باشد. نگاه تان در فرهنگ اباحی گری نباشد. فرهنگ توحیدی و دینی داشته باشید. نگاه تان در معماری، نگاه در مدیریت، در اشتغال، در تحصیل و در تمام امور روزمره، فکر، باور و نگاه تان توحیدی باشد. این یعنی سبک زندگی فاطمی. اگر خدا و قیامت را از نگاه و فکرمان حذف کردیم، لذا "إتقوا الله"هایی که قرآن می گوید را هم عمل نکردیم، که اولین "إتقوا" های قرآن راجع به افکارمان هست، که می فرماید اتقوا الله، بدین معنا که در افکار مواظب خداوند هم باش و افکارت را الهی کن. خدا دیده نمی شود ولی تو باید در افکار خودت مراقب باشی. یا می فرماید "اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس و لا تجزی شی عن شی" با چشم قیامت دیده نمی‌شود ولی باید در باورمان قیامت را ببینیم. 
*اقتصادهای کمونیسمی و سرمایه‌داری به زباله‌دان تاریخ پیوستند، سؤال این است اقتصاد الهی در سبک زندگی انسان‌ها چه ویژگی دارد که از اقتصادهای سرمایه داری و کمونیسمی برتری دارد؟ اقتصادی که در آن قیامت دیده شود، در آن نزول صورت نمی گیرد. اقتصادی که در آن قیامت را ببیند، در آن بی انصافی و حرام خوری وجود نخواهد داشت. یا سیاستی که در آن قیامت دیده شود به هر قیمتی قدرت را به دست نمی گیرد، چرا که بناست در قیامت جواب پس دهد. در قرآن باز هم اتقوا وجود دارد، در جایی که می فرماید اتقوا فتنه، مراقب شیطان باشید، چرا که شیاطین به چشم دیده نمی شوند ولی شما باید مراقب باشید. اینها مربوط به حیطه باور است و به چشم دیده نمی شود. شما باید باور کنید که خدا هست، شیطان هست و مکر و حیله شیطان هم هست. اینها را اگر باور کردی نگاهت می شود توحیدی، زهرایی، حسینی، مهدوی و اولین پایه سبک زندگی این است که نگاه توحیدی در تمام امور داشته باشیم. حتی در همین کارهای روزمره هم باید نگاه توحیدی باشد.
کارگری هم که سرکار می رود، نگاه توحیدی داشته باشد. نگاه توحیدی یعنی از تو حرکت از خدا برکت. خدا را در کارکردن ببین. ما الان در سیستم رزق و روزی مان خدا را گم کرده ایم، سبک زندگی دینی یعنی مواظب باش خدا را در افکارت گم نکنی، مکر و حیله شیطان را هم فراموش نکنی. این اولین پایه سبک زندگی است. در زندگی پیامبران و امامان و اولیاء الهی اگر بخواهیم بگوئیم زندگی شان چگونه بود می گوئیم "خدا بود و خدا بود و خدا بود." قیامت بود و قیامت بود و قیامت بود." شیطان گریزی بود و شیطان گریزی بود و رمی به شیطان بود."
*این سه عنصر که در تعریف چگونگی جریان سبک زندگی دینی در زندگانی اولیاء و انبیا و ائمه وجود داشت را می توان در این نسل نیز مشاهده کرد؟ بله، همین زندگی در هشت ساله دفاع مقدس موجود است. این سه عنصر در باورهای بچه ها وجود داشت. خدا را مردم باور کردند و خدا خرمشهر را آزاد می کند. قیامت بود که بچه های جنگ پا در عرصه میدان میم گذاشتند. شیطان گریزی بود که توانست این حب و بغضهای دنیوی را به سمت جهتهای الهی سوق دهد. پس امروز هم می شود در قالب کار امروز و امکانات امروز در قالب های امروز زندگی کرد؛ اما با نگاه توحیدی. مثلا در هواپیما بشینید، ولی سفرتان توحیدی باشد. پای غذای لذیذ بنشینی ولی غذا خوردنت توحیدی باشد. یعنی خدا شیطان و قیامت یادت نرود.این نکته اول. نکته دوم سبک زندگی دینی، اسلامی و فاطمی، این است که حب و بغضهای ما حب و بغضهای دینی باشد. ما در زندگی مان سه پدیده داریم نسبت به محیط پیرامون خود، یا گرایش داریم، یا اقبال داریم و یا ادبار داریم نسبت به افعال، اشیاء و اشخاص. برخی از افراد را دوست داریم و برخی را دوست نداریم، برخی از افعال را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. برخی از اشیاء اجناس و جمادات را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. سبک زندگی دینی یعنی خط کش حب و بغض این باشد، که نه حب و بغض مردمی داشته باشی، و نه نفسانی، سلیقه ای هم نباشد و حزبی هم نباشد. حب و بغض باید الهی باشد.
*یعنی حتی این انگشتری را هم که در دست دارم، و تمایلی که نسبت به این دارم نباید از روی علاقه شخصی و سلیقه ای خودم باشد؟ احسنت، بله هیچ تفاوتی ندارد. چه در امور شخصی چه در امور خانوادگی و چه در امور اجتماعی، حب و بغض من نباید نفسانی و سلیقه حزبی، سلیقه مردمی و غیره باشد. دنبال پست و قدرت و اینها هم نباشم. خط کش من خدا باشد و اهل بیت. همان که می گوئیم تولی و تبری. دوست دار آن چیزی باشم که خدا گفته است دوست داشته باش و دشمن آنچه را که خدا گفته است دشمن بدار باشم. مبداء حب و بغض مان الهی باشد، و مقصد حب و بغض هم باید الهی باشد. یک مثال در زندگی روزمره بزنم، خدا می گوید رفیقت را دوست داشته باش، تا کی؟ تا زمانی که با خدا باشد. بعضی ها می گویند ما با این رفیق‌مان 20 سال است که رفیق هستیم، در مسجد هم با هم رفیق شدیم، پس حب و بغض هم الهی بوده است؛ لذا نمی توانیم حب و بغض مان را به هم بزنیم، حتی با این وجود که او ضد انقلاب شده است. نه خداوند گفته تا زمانی که در خط دین بود دوستش داشته باش ولی زمانی که از خط دین رفت کنار او را هم بگذار کنار.
رکن دوم سبک زندگی دینی این است که حب و بغض ما گرایش و عدم گرایش ما، چه با انسانها چه با کارها و چه با اشیاء، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، خط کشی که دارد نباید غیر از خط کش الهی باشد. المؤمن من کان حبه لله و بغضه لله. مومن کسی است که حب و بغضش برای خدا باشد. لذا ما در زندگی اهل بیت داریم که پیغمبر از عموی خود قطع رابطه کرد، چرا که عمویش خدایی نبود. امام زمان(عج) عموی خود، جعفر کذاب را کنار گذاشت، چرا که خدایی نبود. برادر را گذاشتند کنار، همسر را گذاشتند کنار و به حضرت نوح خداوند فرمود فرزند را بگذار کنار، چرا که خدایی نیستند. اما از آن طرف افراد غریبه ای که خدایی هستند را با آغوش گرم پذیرفتند، چرا که خدایی بودند.
*از انبیاء مثالی زدید و لطفا از زندگی نسل امروز نیست که حب و بغض شان در راه خدا بوده است مثالی بیاورید. در جبهه های ما هم همین گونه، برخی رفیق خود را، کار خود را که خدایی نبودند کنار گذاشتند. این یعنی سبک زندگی دینی. در سبک زندگی دینی خط کش حب و بغض من سلیقه ای و نفسانی و حزبی نیست. می گوید این هم حزب ماست، چون هم حزب ماست با ما است و لو نماز نخواند.
 
رکن سوم  سبک زندگی دینی، این است که چه در برنامه های کلان و چه در رفتارهای جزئی مان اقتدا به دین بکنیم. اقتدا به دین یعنی چه؟ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات، در هرکاری فردی خانوادگی اجتماعی. مثلا برنامه مدیریت رسانه داریم، برنامه 5 ساله یا 20 ساله ما، باید به گونه ای چیده شود که خط کش انجام واجبات و ترک محرمات باشد. خط قرمز های خدا را باید رعایت کنیم. چهارچوب خدا باید رعایت شود. چطور در بازی فوتبال دور تا دور زمین خط می کشند و می گویند اگر توپ از این خط رد شود اوت است، در زندگی دینی هم همین گونه است.
خداوند خط کشیده و فرموده این واجب است و آن حرام است. بین دختر و پسر وقتی محرم باشند، نگاه مستحب است و ثواب هم دارد. اما به محض اینکه نامحرم شدند و طلاق گرفتند، با این وجود که قبلا زن و شوهر بودند دیگر به یکدیگر نامحرم می شوند. معصومین گل سر سبد این سبک زندگی هستند، در مرتبه پائین تر علماء و در مرحله پائین تر شهداء الگوهای این سبک زندگی هستند. از آنجایی که علماء و شهداء در زمان ما هستند نشانگر این است که ما هم می توانیم سبک زندگی دینی درستی داشته باشیم. از همین جا اعلام می کنم، ای مردمی که اهل‌بیت عصمت و طهارت را دوست دارید، فکر نکنید چون با آنها فاصله دارید پس با آنها نمی شود زندگی کرد. اتفاقا با آنها می شود زندگی کرد. چرا که سبک زندگی، روح زندگی است نه قالب زندگی. امکان دارد در قالب زندگی و آداب و رسوم محلی تفاوت هایی وجود داشته باشد، اما همگی با روح اسلامی زندگی می کنند. مانند همین ایران ما که 30 استان هست با 30 آداب و رسوم مختلف ولی همگی روح اسلامی دارند. لذا اگر روح زندگی اسلامی رعایت شود، شکل قالب زندگی را هم اسلامی می کند.
 
منبع : خبرگزاری مشرق
تعداد بازدید از این مطلب: 185
برچسب‌ها: ماندگاری , سبک زندگی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : محمدرضا
تاریخ : چهار شنبه 10 مهر 1392
نظرات

تهران، سالن اجلاس سران
بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحيم‌‌ و الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد المصطفى و ءاله الأطيبين‌‌ و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين‌‌. به شما ميهمانان عزيز خوشامد ميگويم و از خداوند عزيز و رحيم ميخواهم كه به اين تلاش جمعى بركت دهد و آن را گام مؤثرى در جهت بهروزى مسلمانان سازد. «انّه سميع مجيب«. موضوع «بيدارى اسلامى» كه شما در اين اجلاس به آن خواهيد پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامى است؛ پديده‌‌ى شگرفى است كه اگر باذن الله سالم بماند و ادامه يابد، قادر خواهد بود سربرآوردنِ تمدن‌‌اسلامى را در چشم‌‌اندازى نه چندان دوردست، براى امت اسلامى و آنگاه براى جهان بشريت رقم زند. آنچه امروز در برابر چشم ما است و هيچ انسان مطّلع و هوشمندى نميتواند آن را انكار كند، آن است كه اكنون اسلام از حاشيه‌‌ى معادلات اجتماعى و سياسى جهان خارج شده و در مركز عناصر تعيين‌‌كننده‌‌ى حوادث عالم، جايگاهى برجسته و نمايان يافته است و نگاه تازه‌‌اى را در عرصه‌‌ى زندگى و سياست و حكومت و تحولات اجتماعى عرضه ميكند؛ و اين در دنياى كنونى كه پس از شكست كمونيزم و ليبراليزم، دچار خلأ عميق فكرى و نظرى است، پديده‌‌اى مهم و پرمعنى به شمار ميرود. اين نخستين اثرى است كه حوادث سياسى و انقلابى در شمال آفريقا و منطقه‌‌ى عربى، در مقياس جهانى بر جاى گذاشته است، و خود مبشّر حقايق بزرگترى است كه در آينده اتفاق خواهد افتاد. بيدارى اسلامى كه سخنگويان جبهه‌‌ى استكبار و ارتجاع حتّى از به زبان آوردن نام آن نيز پرهيز ميكنند و ميترسند، حقيقتى است كه اكنون تقريباً در سراسر دنياى اسلام ميتوان نشانه‌‌هاى آن را ديد. بارزترين نشانه‌‌ى آن، اشتياق افكار عمومى و بويژه در قشرهاى جوان، به احياء مجد و عظمت اسلام و آگاه شدن آنان از ماهيت نظام سلطه‌‌ى بين‌‌المللى و آشكار شدن چهره‌‌ى وقيح و ستمگر و مستكبر دولتها و كانونهائى است كه بيش از دويست سال شرق اسلامى و غيراسلامى را در زير پنجه‌‌هاى خونين خود فشرده و با نقاب تمدن و فرهنگ، هستى ملتها را دستخوش قدرت‌‌طلبىِ بيرحمانه و تجاوزگرانه‌‌ى خود كرده‌‌اند. ابعاد اين بيدارى مبارك بسى گسترده و داراى امتدادى رمزگونه است؛ ولى آنچه از دستاوردهاى نقد آن در چند كشور شمال آفريقا ديده شد، ميتواند دلها را به نتائج بزرگ و شگرف آينده به اطمينان برساند. همواره تحقق معجزگون وعده‌‌هاى الهى، نشانه‌‌ى اميدبخشى است كه تحقق وعده‌‌هاى بزرگتر را نويد ميدهد. حكايت قرآن از دو وعده‌‌اى كه خداوند به مادر موسى  داد، نمونه‌‌اى از اين تاكتيك ربوبى است. در آن هنگامه‌‌ى دشوار كه فرمان به آب افكندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود كه: «انّا رادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين».(1) تحقق وعده‌‌ى اول كه وعده‌‌ى كوچكتر و مايه‌‌ى دلخوشى مادر بود، نشانه‌‌ى تحقق وعده‌‌ى رسالت شد، كه بسى بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فرددناه الى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد الله حقّ».(2) اين وعده‌‌ى حق، همان رسالت بزرگ است كه پس از چند سال تحقق يافت و مسير تاريخ را تغيير داد. نمونه‌‌ى ديگر، يادآورى قدرت فائقه‌‌ى الهى در سركوب مهاجمان به بيت شريف است، كه خداوند به وسيله‌‌ى پيامبر اعظم، براى تشويق مخاطبان، به امتثال امرِ: «فليعبدوا ربّ هذا البيت»(3) به كار ميبَرد و ميفرمايد: «أ لم يجعل كيدهم فى تضليل».(4) يا براى تقويت روحى پيامبر محبوبش و باور وعده‌‌ى : «ما ودّعك ربّك و ما قلى»،(5) از يادآورى نعمت معجزگون : «أ لم يجدك يتيما فأوى. و وجدك ضالّا فهدى» بهره ميگيرد. و چنين نمونه‌‌هائى در قرآن بسيار است. آن روز كه اسلام در ايران پيروز شد و توانست دژ آمريكا و صهيونيزم را در يكى از حساسترين كشورهاى اين منطقه‌‌ى بسيار حساس فتح كند، اهل عبرت و حكمت دانستند كه اگر صبر و بصيرت را به كار گيرند، فتوحات ديگر پى‌‌درپى فرا خواهد رسيد؛ و فرا رسيد. واقعيتهاى درخشان در جمهورى اسلامى كه دشمنان ما بدان اعتراف ميكنند، همه در سايه‌‌ى اعتماد به وعده‌‌ى الهى و صبر و مقاومت و استمداد از خداوند به دست آمده است. مردم ما همواره در برابر وسوسه‌‌ى ضعفائى كه در مقاطع اضطراب‌‌انگيز، نداى: «انّا لمدركون»(6) سر ميدادند، نهيب زده‌‌اند كه : «كلاّ انّ معى ربّى سيهدين».(7) امروز اين تجربه‌‌اى گرانبهاء در دسترس ملتهائى است كه در برابر استكبار و استبداد قد علم كرده و توانسته‌‌اند حكومتهاى فاسد و گوش‌‌به‌‌فرمان و وابسته به آمريكا را سرنگون ساخته يا متزلزل كنند. ايستادگى و صبر و بصر و اعتماد به وعده‌‌ى: «و لينصرنّ الله من ينصره انّ الله لقوىّ عزيز»(8) خواهد توانست اين مسير افتخار را تا رسيدن به قله‌‌ى تمدن اسلامى، در برابر امت اسلامى هموار كند. اكنون در اين جلسه‌‌ى مهم كه جمعى از علماى امت از كشورها و مذاهب گوناگون اسلامى در آن حضور يافته‌‌اند، شايسته ميدانم به بيان چند نكته‌‌ى لازم در مسائل بيدارى اسلامى بپردازم: اولين مطلب آن است كه نخستين امواج بيدارى در كشورهاى اين منطقه كه همزمان با آغاز ورود پيشقراولهاى استعمار آغاز شد، غالباً به وسيله‌‌ى علماى دين و مصلحان دينى پديد آمد. نام رهبران و شخصيتهاى برجسته چون سيدجمال‌‌الدين و محمد عبده و ميرزاى شيرازى و آخوند خراسانى و محمود الحسن و محمدعلى و شيخ فضل‌‌الله و حاج آقا نورالله و ابوالاعلى مودودى و دهها روحانى معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از كشورهاى ايران و مصر و هند و عراق در صفحات تاريخ براى هميشه ثبت و ضبط است. در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمينى» عظيم چون ستاره‌‌ى پرفروغى بر تارك انقلاب اسلامى ايران ميدرخشد. در اين ميان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غيرمعروف نيز، امروز و ديروز، نقش‌‌آفرين حوادث اصلاحىِ بزرگ و كوچك در كشورهاى گوناگون بوده‌‌اند. فهرست مصلحان دينى از قشرهاى غيرروحانى همچون حسن‌‌البناء و اقبال لاهورى نيز بلند و اعجاب‌‌انگيز است. روحانيان و رجال دين‌‌شناس كمابيش در همه جا مرجع فكرى و سنگ صبور روحى مردم بوده‌‌اند و هرجا كه در هنگامه‌‌ى تحولات بزرگ، در نقش هدايتگر و پيشرو ظاهر شده و در پيشاپيش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حركت كرده‌‌اند، پيوند فكرى ميان آنان و مردم افزايش يافته و انگشت اشاره‌‌ى آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. اين به همان اندازه كه براى نهضت بيدارى اسلامى داراى سود و بركت است، براى دشمنان امت و كينه‌‌ورزان با اسلام و مخالفان حاكميت ارزشهاى‌‌اسلامى ، دغدغه‌‌آفرين و نامطلوب است و سعى ميكنند اين مرجعيت فكرى را از پايگاه‌‌هاى دينى سلب كرده و قطبهاى جديدى براى آن بتراشند؛ كه به تجربه دريافته‌‌اند كه با آنان ميتوان بر سر اصول و ارزشهاى ملى  براحتى معامله كرد! چيزى كه در مورد عالمان باتقوا و رجال دينىِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اين، وظيفه‌‌ى عالمان دين را سنگين‌‌تر ميكند. آنها بايد با هوشيارى و دقت فراوان، و با شناخت شيوه‌‌ها و ترفندهاى فريبنده‌‌ى دشمن، راه نفوذ را بكلى ببندند و فريب دشمن را ناكام كنند. نشستن بر سفره‌‌ى رنگين متاع دنيا، از بزرگترين آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمك‌‌گير شدن در برابر طاغوتهاى شهوت و قدرت، خطرناك‌‌ترين عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صميميت آنها است. منيّت و قدرت‌‌طلبى كه سست‌‌عنصران را به گرايش به سوى قطبهاى قدرت فرا ميخواند، بستر آلودگى به فساد و انحراف است. اين آيه‌‌ى قرآن  را همواره بايد در گوش داشته باشند كه: «تلك الدّار الأخرة نجعلها للّذين لايريدون علوّا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقين».(9) امروز در دوران حركتهاى اميدبخش بيدارى اسلامى، گاه صحنه‌‌هائى ديده ميشود كه نمايشگر تلاش عمله‌‌ى آمريكا و صهيونيسم براى تراشيدن مرجعيتهاى فكرىِ نامطمئن از يك سو، و تلاش قارونهاى شهوتران براى كشاندن اهل دين و تقوا بر سر بساط مسموم و آلوده‌‌ى خود، از سوى ديگر است. علماى دين و رجال ديندار و دين‌‌مدار، بايد بشدت مراقب و دقيق باشند. دومين نكته، لزوم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى در كشورهاى مسلمان است؛ نقطه‌‌ى متعالى و والائى كه بيدارى ملتها را بايد سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائى اين نقطه است كه ميتوان نقشه‌‌ى راه را ترسيم كرد و هدفهاى ميانى و نزديك را در آن مشخص نمود. اين هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همه‌‌ى ابعاض خود در قالب ملتها و كشورها، بايد به جايگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست يابد. شاخصه‌‌ى اصلى و عمومى اين تمدن، بهره‌‌مندى انسانها از همه‌‌ى ظرفيتهاى مادى و معنوى‌‌اى است كه خداوند براى تأمين سعادت و تعالى آنان، در عالم طبيعت و در وجود خود آنان تعبيه كرده است. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبه‌‌نوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژه‌‌خوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصه‌‌هاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى، و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانه‌‌هاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بين‌‌الملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدن‌‌سازى است. تجربه نشان داده است كه اينها همه، كارهاى ممكن و در دسترس توانائيهاى جوامع ما است. نبايد با نگاه شتابزده يا بدبينانه به اين چشم‌‌انداز نگريست. بدبينى به توانائيهاى‌‌خود، كفران نعمت الهى است؛ و غفلت از امداد الهى و كمك سنتهاى آفرينش، فرو لغزيدن به ورطه‌‌ى: «الظّانّين بالله ظنّ السّوء»(10) است. ما ميتوانيم حلقه‌‌ى انحصارات علمى و اقتصادى و سياسىِ قدرتهاى سلطه‌‌گر را بشكنيم و امت اسلامى را پيشروِ احقاق حق اكثريت ملتهاى جهان كه اينك مقهور اقليت مستكبرند، باشيم. تمدن اسلامى ميتواند با شاخصه‌‌هاى ايمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، انديشه‌‌ى پيشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامى و به همه‌‌ى بشريت هديه دهد و نقطه‌‌ى رهائى از جهان‌‌بينى مادى و ظالمانه و اخلاقِ به لجن كشيده‌‌اى كه اركان تمدن امروزىِ غربند، باشد. مطلب سوم آن است كه در نهضتهاى بيدارى اسلامى بايد تجربه‌‌ى تلخ و دهشتناك تبعيت از غرب در سياست و اخلاق و رفتار و سبك زندگى، مورد توجه دائم باشد. كشورهاى مسلمان در بيش از يك قرن تبعيت از فرهنگ و سياست دولتهاى مستكبر، به آفات مهلكى همچون وابستگى و ذلت سياسى، فلاكت و فقر اقتصادى، سقوط فضيلت و اخلاق، عقب‌‌ماندگى خجلت‌‌آور علمى، دچار شدند؛ و اين در حالى بود كه امت اسلامى از سابقه‌‌اى افتخارانگيز در همه‌‌ى اين عرصه‌‌ها برخوردار بود. اين سخن را نبايد به معنى دشمنى با غرب دانست. ما با هيچ گروهى از انسانها به خاطر تمايز جغرافيائى، دشمنى نداريم. ما از على (عليه‌‌السّلام) آموخته‌‌ايم كه در باره‌‌ى انسانها فرمود : «امّا اخ لك فى الدّين او نظير لك فى الخلق».(11) ادعانامه‌‌ى ما، عليه ظلم و استكبار، و تحكّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقى و عملى است كه از سوى قدرتهاى‌‌استعمارى  و استكبارى بر ملتهاى ما وارد شده است. هم‌‌اكنون نيز تحكّمها و دخالتها و زورگوئيهاى آمريكا و برخى دنباله‌‌روانش در منطقه را در كشورهائى كه نسيم بيدارى در آنها به طوفان قيام و انقلاب بدل شده است، مشاهده ميكنيم. وعده‌‌ها و وعيدهاى آنان نبايد در تصميمها و اقدامهاى نخبگان سياسى و در حركت عظيم مردمى اثر بگذارد. در اينجا نيز بايد از تجربه‌‌ها درس بياموزيم. آنها كه در طول ساليان به وعده‌‌هاى آمريكا دل خوش كرده و ركون به ظالم را مبناى مشى و سياست خود ساختند، نتوانستند گرهى از كار ملت خود بگشايند، يا ستمى را از خود يا ديگران برطرف كنند. آنها با تسليم در برابر آمريكا نتوانستند از ويرانىِ حتّى يك خانه‌‌ى فلسطينى در سرزمينى كه متعلق به فلسطينيان است، جلوگيرى كنند. سياستمداران و نخبگانى‌‌كه فريفته‌‌ى  تطميع يا مرعوب تهديد جبهه‌‌ى استكبار شوند و فرصت بزرگ بيدارى اسلامى را از دست دهند، بايد از اين تهديد الهى بيمناك باشند كه فرمود: «أ لم تر الى الّذين بدّلوا نعمت الله كفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم يصلونها و بئس القرار».(12) نكته‌‌ى چهارم آن است كه امروز يكى از خطرناك‌‌ترين چيزهائى كه نهضت بيدارى اسلامى را تهديد ميكند، اختلاف‌‌افكنى و تبديل اين نهضتها به معارضه‌‌هاى خونين فرقه‌‌اى و مذهبى و قومى و ملّى است. اين توطئه هم‌‌اكنون از سوى سرويسهاى جاسوسى غرب و صهيونيزم، با كمك دلارهاى نفتى و سياستمداران خودفروخته، از شرق آسيا تا شمال آفريقا و بويژه در منطقه‌‌ى‌‌عربى ، با جد و اهتمام دنبال ميشود و پولى كه ميتوانست در خدمت بهروزى خلق خدا باشد، خرج تهديد و تكفير و ترور و بمبگذارى و ريختن خون مسلمانان و برافروختن آتش كينه‌‌هاى درازمدت ميگردد. آنها كه قدرت يكپارچه‌‌ى اسلامى را مانع هدفهاى خبيث خود ميدانند، دامن‌‌زدن به اختلافها در درون امت اسلامى را آسانترين راه براى مقصود شيطانى خود يافته‌‌اند و تفاوتهاى نظرى در فقه و كلام و تاريخ و حديث را - كه طبيعى و اجتناب‌‌ناپذير است - دستاويز تكفير و خونريزى و فتنه و فساد ساخته‌‌اند. نگاه هوشمندانه به صحنه‌‌ى درگيريهاى داخلى، دست دشمن را در پس اين فاجعه‌‌ها بروشنى نشان ميدهد. اين دست غدّار، بى‌‌شك از جهلها و عصبيتها و سطحى‌‌نگرى‌‌ها در ميان جوامع ما بهره‌‌بردارى ميكند و بر روى آتش، بنزين ميريزد. وظيفه‌‌ى مصلحان و نخبگان دينى و سياسى در اين ماجرا بسيار سنگين است. اكنون ليبى به گونه‌‌اى، مصر و تونس به گونه‌‌اى، سوريه به گونه‌‌اى، پاكستان به گونه‌‌اى، و عراق و لبنان به گونه‌‌اى درگير يا در معرض اين شعله‌‌هاى خطرناكند. بايد بشدت مراقب و در پى علاج بود. ساده‌‌انديشى است كه اين همه را به عوامل و انگيزه‌‌هاى عقيدتى و قومى نسبت دهيم. تبليغات غرب و رسانه‌‌هاى منطقه‌‌اىِ وابسته و مزدور، جنگ ويرانگر در سوريه را نزاع شيعه و سنّى وانمود ميكند و حاشيه‌‌ى امنى براى صهيونيستها و دشمنان مقاومت در سوريه و لبنان پديد مى‌‌آورد. اين در حالى است كه دو طرف نزاع در سوريه، نه سنّى و شيعه، بلكه طرفداران مقاومت ضدصهيونيستى و مخالفان آنند. نه دولت سوريه يك دولت شيعى، و نه معارضه‌‌ى سكولار و ضد اسلامِ آن يك گروه سنّى‌‌اند. تنها هنر گردانندگان اين سناريوى فاجعه‌‌آميز آن است كه توانسته‌‌اند از احساسات مذهبىِ ساده‌‌انديشان در اين آتش‌‌افروزى مهلك استفاده كنند. نگاه به صحنه و دست‌‌اندركاران سطوح مختلف آن، ميتواند مسئله را براى هر انسان منصفى روشن كند. اين موج تبليغات در مورد بحرين نيز به گونه‌‌اى ديگر به دروغ و فريب سرگرم است. در بحرين، اكثريتى مظلوم كه سالهاى متمادى است از حق رأى و ديگر حقوق اساسى‌‌يك ملت، محرومند، به مطالبه‌‌ى حق خود برخاسته‌‌اند. آيا چون اين اكثريتِ مظلوم شيعه‌‌اند و حكومت جبارِ سكولار، متظاهر به سنى‌‌گرى است، بايد اين را نزاع شيعه و سنّى دانست؟ استعمارگران اروپائى و آمريكائى و همپياله‌‌هاى آنان در منطقه البته ميخواهند چنين وانمود كنند، ولى آيا  اين حقيقت است؟ اينها است كه علماى دين و مصلحان منصف را به تأمل و دقت و احساس مسئوليت فرا ميخواند و شناختن هدفهاى دشمنان در عمده كردن اختلافات مذهبى و قومى و حزبى را بر همه فرض ميسازد. نكته‌‌ى پنجم آن است كه درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئله‌‌ى فلسطين جستجو كرد. از 60 سال پيش تاكنون داغى‌‌بزرگتر از غصب كشور فلسطين بر دل امت اسلامى  نهاده نشده است. فاجعه‌‌ى فلسطين از روز اوّل تاكنون، تركيبى از كشتار و ترور و ويرانگرى و غصب و تعرض به مقدسات اسلامى بوده است. وجوب ايستادگى و مبارزه در برابر اين دشمن حربى و غاصب، مورد اتفاق همه‌‌ى مذاهب اسلامى و محلّ اجماع همه‌‌ى جريانات صادق و سالمِ ملّى بوده است. هر جريانى در كشورهاى اسلامى كه اين وظيفه‌‌ى دينى و ملى را به ملاحظه‌‌ى خواست تحكّم‌‌آميز آمريكا يا به بهانه‌‌ى توجيه‌‌هاى غيرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نبايد انتظار داشته باشد كه به چشم وفادارى به اسلام يا صداقت در ادعاى ميهن‌‌دوستى به او نگريسته شود. اين يك محك است. هر كس شعار آزادى قدس شريف و نجات ملت فلسطين و سرزمين فلسطين را نپذيرد يا به حاشيه ببرد و به جبهه‌‌ى مقاومت پشت كند، متهم است. امت اسلامى بايد در همه جا و همه وقت، اين معيار و شاخصِ نمايان و اساسى را در مدنظر داشته باشد. ميهمانان عزيز! برادران و خواهران! كيد دشمن را هرگز از نظر دور مداريد. غفلت ما براى دشمنان ما فرصت‌‌آفرين است. درس على(عليه‌‌السّلام) به ما اين است كه: «من نام لم ينم عنه».(13) تجربه‌‌ى ما در جمهورى اسلامى در اين زمينه نيز عبرت‌‌آموز است. با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، دولتهاى مستكبر غربى و آمريكا كه مدتهاى مديد پيش از آن، طاغوتهاى ايرانى را در مشت خود گرفته و سرنوشت سياسى و اقتصادى و فرهنگى كشورمان را رقم ميزدند و نيروى پرقدرت ايمان اسلامى در درون جامعه را دست‌‌كم گرفته و از توان بسيج و هدايت اسلام و قرآن بى‌‌خبر مانده بودند، ناگهان به غفلت خود پى بردند و دستگاههاى‌‌حاكميتى  و سرويسهاى اطلاعاتى و اتاقهاى فرمان آنان به كار افتادند تا شكست فاحش خود را جبران كنند. انواع توطئه‌‌ها و ترفندها را در اين سى‌‌وچند سال از آنان ديده‌‌ايم. چيزى كه مكر آنان را نقش بر آب كرده است، در اصل دو عامل اساسى است: ايستادگى بر سر اصول اسلامى، و حضور مردم در صحنه. اين دو عامل در همه جا كليد فتح و فرج است. عامل اوّل به وسيله‌‌ى ايمان صادقانه به وعده‌‌ى الهى، و عامل دوم به بركت تلاش مخلصانه و تبيين صادقانه تضمين ميشود. ملتى كه صدق و صميميت پيشوايان را باور كند، صحنه را از حضور پر بركت خود رونق ميبخشد؛ و هر جا كه ملت با عزم راسخ در صحنه بماند، هيچ قدرتى توان شكست دادن آن را نخواهد داشت. اين تجربه‌‌ى موفقى براى همه‌‌ى ملتهائى است كه با حضور خود بيدارى اسلامى را رقم زدند. از خداوند متعال هدايت و دستگيرى و كمك و رحمتش را براى شما و همه‌‌ى ملتهاى مسلمان مسئلت ميكنم. والسّلام عليكم و رحمةالله‌‌ و بركاته

منبع : سایت مقام معظم رهبری

تعداد بازدید از این مطلب: 197
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شکر گذار خداوند هستم از اینکه فرصتی برایم مهیا شد تا با ایجاد وبلاگ سبک زندگی اسلامی تلاش خود را در جهت اجرای قوانین اسلامی در زندگی تبلیغ کنم. امیدوارم خداوند نیز از این کارم خشنود شود. و این جمله از قول مقام معظم رهبری پایان بخش سخنان من : ((سبک زندگی بخش اصلی و حقیقی " تمدن سازی نوین اسلامی" را تشکیل می دهد.))


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود